مجله کودک 110 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 110 صفحه 30

داستان دوست از مجموعه داستانهای کانگورو کوچولو هدیهی غافلگیرکننده نوشته: پاول مار ترجمه: سپیده خلیلی در یک صبح زمستانی، وقتی کانگورو کوچولو از خواب بیدار میشود و از پنجره به بیرون نگاه میکند، میبیند که همه چیز سفید است. در طول شب، برف باریده است. کانگورو کوچولو به سرعت به آشپزخانه میجهد و فریاد میزند: «مامان، برف آمده! اجازه میدهی بروم بیرون و بازی کنم؟» مادر کانگورو میگوید: «بعداً. اول صبحانه بخور.» کانگورو کوچولو غرغر میکند: «سگ کوچولو، گربه کوچولو و خرگوش کوچولو الآن بیرون هستند. من آنها را از پشت پنجره دیدم.» مادر کانگورو میگوید: «حتماً آنها صبحانهشان را خوردهاند. نگاه کن: این جا یک فنجان بزرگ چای نعناع برای تو گذاشتهام.» کانگورو کوچولو میگوید: «خوب باشد. اول چای، بعد بازی.» بلافاصله بعد از صبحانه، کانگورو کوچولو، کلاه پشمی سبز پررنگش را بر سرش میگذارد، شال گردن راه راهش را به گردنش میبندد، توی چکمههای قرمز ضدّ آبش سُر میخورد، میپرد و میرود. مادر کانگورو، پشت سر او فریاد میزند: «توی برفها به تو خوش بگذرد!» ولی کانگورو کوچولو اصلاً چیزی نمیشنود، او بیرون جلوی خانه رسیده است. هنوز یک ربع نگذشته است، که کانگورو کوچولو دوباره برمیگردد توی خانه. مادرش میپرسد: «از سرما یخ زدی؟» جواب میدهد: «نه، نه. مامان،میشود یک هویج به من بدهی؟» - باز هم گرسنهات شده؟ کانگورو کوچولو جواب میدهد: «نه، نه. آن را برای چیز دیگری احتیاج دارم.» مادر کانگورو تعجب میکند و میگوید: «میخواهی مرا با آن غافلگیر کنی؟ پس باشد، هر طور که تو بخواهی.» مادر میرود و یک هویج از انباری میآورد و به کانگورو کوچولو میدهد. او میگوید: «متشکرم مامان.» و میجهد و از خانه بیرون میرود. ده دقیقه هم طول نمیکشد که کانگورو کوچولو دوباره میآید و میپرسد: «هی مامان، میشود یک قابلمه به من بدهی؟» مادرش میپرسد: «یک قابلمه؟ میخواهی هویج را قبل از این که بخوری، توی قابلمه بشویی؟» کانگورو کوچولو میگوید: «نه، نه. من آن را برای کار دیگری میخواهم.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 110صفحه 30