مجله کودک 110 صفحه 24
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 110 صفحه 24

لبخند دوست داستانهای یک قل، دوقل طاهره ایبد اووَی، یعنی: ساکت! من که باور نمیکردم. محمدحسین و نسیم زبان نینیها را بلد باشند، یعنی خوبِ خوب بلند باشند. به شبنم گفتم: «محمدحسین که از من باهوشتر نیست.» شبنم گفت: «نسیم هم از من باهوشتر نیست! اصلاً هم نیست، من باهوشترم بودم که پنج دقیقه زودتر به دنیا اومدم.» گفتم: «کی گفته که هر کی زودتر به دنیا بیاد، باهوشتره؟» شبنم رفت روی مبل نشست و شروع کرد به لواشک خوردن و بعد گفت: «باهوشترها، زرنگترن.» گفتم: «نه خیر، اصلاً هم اینجوری نیست، بچههایی که زودتر به دنیا میآن، بیتربیت و زورگو هستن.» شبنم اخمهایش را توی هم کرد و گفت: «بله، بله چی گفتی؟» بعد دیگر دعوایمان شد و هی دعوا شدیدتر شد و شدیدتر شد، تا یک سر و صداهایی شنیدم. اول شبنم شنید و ساکت شد و گوش داد. وقتی او ساکت شد، من هم ساکت شدم. صدای بچّهمان بود، انگار داشت یک چیزی را تکرار میکرد. خوب گوش دادم، انگار داشت غر میزد و هی میگفت:«اوُوَی، اوُوَی.» شبنم گفت: «چی میگه؟»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 110صفحه 24