مجله کودک 169 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 169 صفحه 5

5 یک خاطره ، هزارپند به نظر می رسد ترس در وجود امام معنایی نداشت. شخصی از ایشان خاطره ای نقل می کند . او می گوید در یک جلسه که خدمت ایشان بودم ، فرمودند:« پس از قضیه کاپیتولاسیون و نطقی که ایراد شد که باعث رسوایی شاه ودولت دست نشانده او شد ، نیمه شب به منزل من درقم یورش آوردند و مرا از منزل گرفتند و با جیپ ارتشی به طرف تهران بردند. در بین راه مسیر را منحرف کردند و از جاده خارج شدند. من یقین کردم قصد اعدامم را دارند ، ولی کوجکترین ترس و وحشتی به من دست نداد.» درجلسه دیگری هم فرمودند: اولین بار که مرا پس ازعاشورای سال 1342 از منزل گرفتند و به سلول تک نفری درتهران منتقل کردند. پس ازمدتی، رئیس ساواک شاه ( سازمان اطلاعات و امنیت رژیم ) نزد من آمد وتقاضای مذاکره مستقیم با شاه برای حل اختلافات را کرد. حتی گفت شاه درویش است و مانعی ندارد که نزد شما بیاید، چه خوب است که شما با هم بنشینید و اختلافات را حل کنید. ولی من درجواب گفتم : شاه آنقدر بی آبرواست که اگر انگشت کوچک خود را به دریا بزند ، دریا نجس خواهد و حاضر به ملاقات با شاه نشدم. ازایشان پرسیده شد آیا احتمال نمی دادید که مذاکره تان موثرباشد؟ فرمودند: [آنها حیله می کردند] قصد انان حل مشکل نبود، بلکه می خواستند بگویند که خمینی با شاه ملاقات کرد و اختلافاتشان را حل کردند وسپس این را از رسانه های گروهی اعلام می کردند وما راهی برای رد تکذیب آن نداشتیم. ►◦ افسرفرمانده نیروی دریایی انگلستان - سال 1943 « تصویر سرجان کانینگهام » افسرفرمانده نیروی دریایی انگلستان در مصر را می بینید. منطقه عمل این نیروها ، دریای مدیترانه بود. ◦ خلبان نیروی هوایی انگلستان ، جبهه نرماندی - سال 1944◄

مجلات دوست کودکانمجله کودک 169صفحه 5