11
هستی :« هیس ! صداتون درنیاد. اگه بفهمه من اینجام خیلی بد میشه . مجبور میشم دوباره بهش کمک کنم. هیچی نمیگه ها، ولی خب آدم که نمی تونه سرش رو پایین ... بندازه و از بغلش رد بشه.
بالاخره انسانیت آدم رو وادار به کمک می کنه. آلان بهترین کاراینه که خیلی یواش برگردم بالا تا آب ها از آسیاب بیفته.»
مامان : « چی شده؟ پس چرا برگشتی؟»
هستی :« هیس ! بریم تو تا بهتون بگم.»
مامان: رب کو؟ پس چرا نرفتی؟
هستی : « چیزه ... چیزه...حالا میرم.»
مامان :« چیزه چیزه چیه؟ الان حسین آقا می بندها. زود باش بگوببینم چی شده؟
هستی :« چیزه ، آها ، فهمیدم ، چیزدارم.»
مامان : « ها؟ اصلا معلومه چی میگی ؟»
هستی : « مامان جان ، هرچیزی را که بلند بلند نمیشه گفت.مگه نمی بینین بچه ها دارن قصه منو می خونن . گوش تان روبیاورید جلو...»
مامان :« خیلی خب ، بدو، بدو برو دستشویی ، ازصبح تا حالا نرفتی ، حالا که ...»
هستی :« این قدر بده، این قدر بده که آدم این جورجاها الکی الکی وقتی که کاری نداره معطل بشه . آخه این جا هم جای وقت گذراندنه ؟ پیف چه بویی هم میاد، عجب گیری کردم ها، ازدست این شمسی خانم. یکی نیست بهش بگه اگه پات درد می کنه مگه مجبوری بری خرید؟ یا اگه می ری...
►◦ نیروی واحد SAS - آزاد سازی سفارت ایران درلندن سال 1980
هنگامی که سفارت ایران درلندن در اردیبهشت سال 1980 به تصرف عده ای گروگان گیر درآمد. ارتش انگلستان با اعزام این نیروها، سفارت را از تصرف گروگان گیرها آزاد کرد.
◦ نیروی سرویس امنیتی ارتش انگلستان - سال 1980 ◄
مجلات دوست کودکانمجله کودک 169صفحه 11