مجله کودک 175 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 175 صفحه 18

«گرشاسبنامه» شاهزادة کابل قسمت هشتم قصههای قهرمان محمدعلی دهقانی در راه بازگشت از سرزمین روم، گرشاسب و نوعروسش به سرزمینی خوش آب و هوا رسیدند. گرشاسب تصمیم گرفت در آن منطقه شهری بنا کند. عدهای از بهترین معماران و مهندسان را گرد اورد و در روز و ساعتی که ستارهشناسان آن را مبارک دانستند، کار ساختن شهر تازة خود را آغاز کرد. اول قلعهای بسیار بزرگ و باشکوه بنا کرد، که برجها و باروهای آن سر به فلک کشیده بود. سپس در میان این قلعه، ساختمانهای محکم و زیبایی ساخت، و در میان آنها، کوچهها، خیابانها و نهرهای بزرگ و پاکیزهای کشید. گرشاسب، نام شهر تازه را «زرنج» گذاشت. در همین اوضاع و احوال، خبر رسید که پادشاه کابل از دنیا رفته و پسرش که شاهزادة مغروری است به جای او نشسته است. پادشاه کابل، هر ساله به اثرط (پادشاه ایران) خراج* میداد. اما پسرش، همین که بر تخت سلطنت نشست، خراج سالانه را قطع کرد و شروع به سرکشی و یاغیگری کرد، و تا آنجا پیش رفت که اثرط اعلان جنگ داد. وزیر او که مردی عاقل و خردمند بود، شاه جوان را از دشمنی با اثرط پرهیز داد و به او گفت: «ای پادشاه! صد سال طول میکشید تا یک دوست خوب پیدا شود، اما یک روزه میشود همین دوست را به دشمن بدل کرد. بهتر است از این تصمیم بگذرید. اثرط، جوان شجاع، دلیر و ـ نه نه نه، راهمون نزدیکه، پیاده بریم

مجلات دوست کودکانمجله کودک 175صفحه 18