مجله کودک 177 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 177 صفحه 9

دوستی سیر و سرکه نویده گوگانی سیب و سماق و سنجد و سمنو و سکه و سرکه در آینه و شمعدان و قران نشسته بودند و سفرۀ هفت سین قشنگی را درست کرده بودند. امّا هیچکس خوشحال نبود . آخرسیر قهر کرده بود و زیر میز نشسته بود. سیب سرخ یواشکی از پایۀ میز سر خورد و رفت پایین و به سیر گفت : بخاطر یه حرف که نباید قهر کرد . چیزی به تحویل سال نو نمانده ، سفره بدون تو کامل نیست . امّا سیر گفت : نه نمی­آیم انگار خودش کیه یه مایع بد بوی بی­خاصیت . سیب که دید کاری از دستش برنمی­آید دوباره بالا رفت و سر جایش نشست سنجد گفت : چی شد ؟ سیب گفت : یه بار هم تو برو با او حرف بزن حرف مرا که گوش نمی­دهد . سنجد هم پایین رفت و به سیر که گوشه­ای کز کرده بود نزدیک شد و گفت : « بابا عیبه ! زشته ! داره عید می­شه . قهر کردن شگون نداره ! حالا اون یه چیزی گفت ، نباید که به دل بگیری . سیر گفت : چرا به دل نگیرم ! به من گفت بدبوی گندو! تا عذرخواهی نکند ، نمی­آیم . سنجد، با ناامیدی بالا آمد و رو به سرکه کرد گفت : ببین ! چکار کردی ! حاضر هم نیستی کوتاه بیایی و معذرت بخواهی . سرکه گفت :خُب . دروغ که نمی­گویم بوی بد می­ده.» سکه که کنار قرآن نشسته بود گفت به همین قرآنی که کنارش نشستم قسم که سیر خیلی هم فایده داره . خودم اینو بارها از خانم بزرگ و آقا بزرگ شنیدم . بقیۀ سین­ها هم که دل توی دلشان نبود یکی یکی از پایۀ میز پایین رفتند تا بلکه سیر را راضی کنند سر سفره بنشیند. فقط سرکه بود که روی میز تنها مانده بود. بچه­ها آمدند تا دور سفره هفت سین بنشینند امّا ناگهان دیدند سفرۀ هفت­سین زیر میز چیده شده است . خیال کردند مادرشان می­خواهد با آنها شوخی کند . آنها هم زیر میز نشستند . سرکه که دید تنهای تنها آن بالا مانده ، آهسته آهسته ، پایین رفت بعد آرام آرام ، خود را کنار سیر رساند و توی گوش سیر گفت : راستی میدونی آدم­ها وقتی نگران می­شوند ، دلشان مثل سیر و سرکه می­جوشد ! پس من و تو یک جورهایی شبیه هم هستیم و بعد لبخندی زد . سیر هم نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد و زد زیر خنده . همین موقع سال نو تحویل شد و همه کنار هم ، سال نو را جشن گرفتند . مایک اصرار می کند: مهم نیست دیر بشه دیگه در بدون درها! مایک وارد اتاق می شود تا به سالی ثابت کند که اشکالی وجود ندارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 177صفحه 9