مجله کودک 177 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 177 صفحه 5

....ساده باشیم در این روزها که رفته رفته به آغاز سال نو نزدیک می­شویم ، هر کسی در فکر تغییر در احوال و اخلاق خود نیز هست. «ساده زیستی» یکی از زیبنده­ترین صفت­هایی است که ما می­توانیم در حد توان ، آنرا در اخلاق و رفتار خود ایجاد کنیم . · فرش نو یکی از کسانی که به منزل امام رفت و آمد می­کرد، تعریف می­کند: داخل یکی از اتاق­های منزل امام فرشی 6 یا 12 متری قدیمی وجود داشت. روزی یکی از اهالی منزل فرش را شسته بود و روی پشت­بام پهن کرده بود . پس از خشک شدن ، هنگامی که می­خواستیم فرش را پایین بیاوریم ، وسط آن پاره شد . همسر امام که این وضع را دید، خطاب به امام گفت : آقا اجازه می­دهید این فرش را بفروشیم و یک فرش نو بخریم ؟ امام با همه احترامی که برای خانم قایل بودند ؛ جواب منفی دادند و سفارش کردند که با یک جوالدوز، وسط فرش را بدوزیم . ما این کار را انجام دادیم و فرش را در منزل پهن کردیم . · خوش­حسابی امام مشکلات زندگی خصوصی برای امام مطرح نبود. امام بیشتر اوقات در قم با نسیه زندگی می­کردند. شیخ محمد بقال که در انتهای کوچه ارگ بقالی داشت ، یکی از طلبکاران امام بود و طلبکار دیگر ، حاج عباس ساوه­ای بود که در خیابان ارم زندگی می­کرد. اما امام بی­اندازه خوش­حساب بودند . مثلاً یک بار شیخ محمد بقال ، یک حلب روغن را فراموش کرده بود که در حساب امام بنویسد . امام یادآوری کردند . امام در این مورد حواس­جمعی داشتند و بسیار حساس بودند. اگر می­شنیدند که یک نفر بدحساب است ، از او بدشان می­آمد. · آب خوردن نباشد مشهدی اکبر در منزل امام به درخت­ها و گل­ها رسیدگی می­کرد . او تعریف می­کند: یک روز داشتم به باغچه آب می­دادم . امام به من گفتند : این آب خوردن نباشد ، گفتم : نه آقاجان این آبی است که از چاه می­آید. گفتند : آب چاهی نباشد که مردم از آن استفاده می­کنند. گفتم نخیر آقا آب چاهی است که مخصوص همین جا است و برای درختان همین جا کنده­اند. روز دیگر آمدند و گفتند : حاجی خیلی از این آب استفاده می­کنی! منهم با تو همدردم سالی!! مثل اینکه صدای بو می آد!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 177صفحه 5