مجله کودک 245 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 245 صفحه 8

باغ فرشتهها نادیا علاء سارا کوچولو به طرف پنجره رفت و آن را باز کرد. آسمان پر از ستاره بود. امشب خانم اسمان بیشتر از همیشه به خودش زیورآلات درخشان آویزان کرده بود. سارا دستش را به زیر چانهاش گذاشت و منتظر شد. هر شب بعد از اینکه سارا به مامان و بابا شب به خیر میگفت و به اتاقش میآمد، منتظر عمو ابر میشد تا بیاید و او را به مهمانی فرشتهها ببرد. آن شب عمو ابر کمی دیر کرده بود. سارا کوچولو به ساعت اتاقش نگاه کرد. چارهای نبود، باید منتظر میماند. اما بالاخره عمو ابر آمد و سارا کوچولو را با خود برد. پس از پایین آمدن کارل، آن دو راهی مدرسه میشوند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 245صفحه 8