مجله کودک 250 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 250 صفحه 12

آقا: «واقعا که، یعنی من این جا وسط کوچه بخوابم تا شما تشریف ببرید و به پلیس زنگ بزنید؟ زحمت نکش، بیا من تلفن همراه دارم، با همین میتونی تماس بگیری.» سبحان: «چه جوری روشن میشه؟ ها فهمیدم، حالا این یک، بازم یک، صفرش کو؟» آقا : «بد نیست قبلش یه فکری هم پیش خودت بکنی و ببینی اگه من دزد بودم تلفنم رو بهت میدادم تا به پلیس زنگ بزنی؟» سبحان: «همینو بگو؟ اصلا... چرا با زبون خوش اعتراف نمیکنی که چی پیدا کردی؟» آقا: «هیچی از زمین برنداشتم، متوجه بودم که داری تعقیبم میکنی، در ادامه ماجراهایی که قبلا با هم داشتیم الکی دولا شدم و مثلا چیزی از رو زمین برداشتم و گذاشتم تو جیبم تا ببینم تو چکار میکنی؟ از قرار معلوم خیلی پلیس بازی دوست داری. کسی از دوستهای هم سن و سالت پیشت نیست تا باهات بازی کنه؟» سبحان: «دایی من هم یکی از این تلفنها داره، نمیدونی چه بازیهای قشنگی هم توش داره، تلفن تو هم بازی داره؟... میشه یه کم باهاش بازی کنم...؟» سبحان: «ا پسر، چقدر باحاله، الان میبرمش، نگفتی پس چرا موهاتو زدی؟ راست شو بگو، برده بودنت تو حبس و اون جا موهاتو تراشیدن؟ آخ جون، این مرحله رو بردم، الان میرم مرحله بعدی.» آقا: «لازمه یه نگاه تو آینه بندازی، موهای خودت هم همچنین پر پشت نیست، لااقل از موهای من بلندتر نیست. فکر نکنم کار درستی باشه تا از وی ظاهر آدمها، قضاوت کنیم و به اونا تهمت... بزنیم، مگه نه؟ مگه نه ای دزد کثیف؟ تلفن من دست تو چکار میکنه؟ الان دستگیرت میکنم ای دزد رذل پست فطرت.» ـ : «خودت بهم دادی تا باهاش بازی کنم.» آقا: «دیدی؟ دیدی آقا پسر که تهمت زدن چه آسونه؟ میدونی تا حالا چند بار به من تهمت ناروا زدی؟ شناختن آدمها خیلی هم مشکل نیست، یکی از سادهترین... راههایی که آدم میتونه طرف مقابلش رو بشناسه، اینه که صاف تو چشماش نگاه کنه...» جیمی ادامه میدهد که باید همه تا شعاع30 کیلومتری را تا 10 ثانیه تخلیه کنند. موجود فضایی پا به فرار میگذارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 250صفحه 12