مجله کودک 250 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 250 صفحه 33

علی اصلاً دلش نمیخواست این کار را بکند. دوست داشت بچه گنجشک را پیش خودش نگه دارد. مادر دوباره گفت: ـ زود باش پسرم! گناه دارد. ببین مادرش دارد صدایش میزند. علی به بچه گنجشک نگاه کرد. دید گوشهی دیوار نشسته و خودش را جمع کرده. شاید داشت گریه میکرد. خیلی دلش برای گنجشک کوچولو سوخت. با خودش فکر کرد اگر جای بچه گنجشک بود، حتماً دلش میخواست زودتر میرفت پیش مادرش، پیش پدرش. آن وقت تصمیمش را گرفت. بچه گنجشک را برداشت و آهسته لب باغچه گذاشت. بعد آرام آرام عقب رفت. منتظر ماند تا مادر گنجشک کوچولو پیش بچهاش بیاید. آن روز علی، دیگر توی اتاق موشک بازی نکرد. منتظر بود تا پدرش برگردد و همه چیز را برایش تعریف کند. تمام حواسش پیش گنجشک کوچولو و مادرش بود. از پشت پنجره نگاهشان میکرد. یک کاسه آب و کمی دانه هم پای دیوار گذاشته بود. مادر بچه گنجشک، تند تند بال میزد. میرفت و برمیگشت. دوباره پر میکشید و میرفت. شاید با این کار میخواست پرواز کردن را به بچهاش یاد بدهد. بچه گنجشک هم بال بال میزد. سعی میکرد بپرد، ولی نمیتوانست. بالا میپرید اما خیلی زود به زمین میافتاد و جیک جیک میکرد: بعد از ناهار دیگر وقت خواب بود. اما علی دلش نمیخواست بخوابد. به مادرش گفت: ـ اگر بخوابم نمیتوانم مواظب بچه گنجشک باشم. میترسم «گربه سیاهه» ببردش. ولی مادر قول داد که خودش از بچه گنجشک مواظبت کند. علی هم قبول کرد. آنوقت با خیال راحت خوابید... اما بقیهی قصه به کجا خواهید انجامید؟ برای خواندن بقیهی ماجرا میتوانید کتاب نخستین پرواز را که توسط کانون پرورش فکری و نوجوانان چاپ و منتشر شده است به قیمت 400 تومان از کتابفروشیهای معتبر تهیه کنید و بخوانید. فکری به سر جیمی میرسد. سلولهای مغز جیمی با شدت تمام در حال چارهاندیشی هستند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 250صفحه 33