مجله کودک 250 صفحه 31
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 250 صفحه 31

نخسین پرواز اسدا... شعبانی علی نقاشی کشیدن را خیلی دوست داشت. ولی آن روز نمیدانست چه باید بکشد. هرچه فکر کرد چیزی به خاطرش نرسید. آنوقت دفتر نقاشیاش را بست و یک موشک کاغذی ساخت. آن را برداشت و به حیاط رفت. گنجشکی روی طناب رختها نشسته بود. تند تند جیکجیک میکرد. گوشه حیاط، باغچهی کوچکی بود و در کنار باغچه یک درخت سیب. گنجشک تا علی را دید پرید و رفت نشست روی شاخهی درخت. علی موشک کاغذیاش را به هوا پرتاب کرد. موشک توی هوا چرخی خورد. بالا و پایین رفت و آخر سر هم گوشهی حیاط افتاد. این بار علی موشک را به طرف درختی که گنجشک رویش نشسته بود، نشانه گرفت و گفت: ـ یک، دو، سه... پرواز. بعد پرتابش کرد، موشک در هوا پیچ خورد، از کنار گنجشک رد شد و افتاد توی باغچه. گنجشک از جایش پرید و دوباره رفت روی طناب رختها و با صدای بلندی جیک جیک کرد. علی طرف باغچه دوید تا موشکش را بردارد. پولترا آرام آرام از پوستهی خود بیرون میآید.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 250صفحه 31