ایران ، با این که تمام منابع مملکت در دستش بود ، جایی در دل مردم نداشت . ولی امام خمینی که یک روحانی و مرجع تقلید مردم بود ، اختیار دل مردم رو داشت . مردم حتی حاضر بودن جانشون رو در راه امام بدن ." گفتم : "عمه زهرا ، مگه نگفته بودی که آقا جون ما هم ثروت زیادی در اختیارش هست ؟ چرا این قدر ساده و فقیرانه زندگی می کنه ؟ !"
عمه زهرا لبخندی زد وگفت : "از ابتدای اسلام تا حالا عالماندین همین طوری زندگی کردن . اگه قراربود اونا هم گول زرق و برق دنیا رو بخورن . دیگه اعتمادی برای مردم باقی نمی موند . اون وقت فرق اونا با شاه چی بود ؟ آقا جون ما هم می دونه که این مال ها امانت خداست . و باید اونارو در راه پیشرفت دین خرج کنه . این اختیاریه که مردم به او دادن . پس اون نمی تونه به این اعتماد خیانت کنه ."
گفتم : "واقعا مردم می دونن که اختیار خودشونوبه چه کسی بدن . اگه من جای آقا جون بودم . شاید کلی از این پولارو برای خودم بر می داشتم !"
عمه زهرا گفت : "به خاطر همینه که هر کسی صلاحیت این کارو نداره در واقع ، مراجع تقلید بزرگ هستن که اختیار این کارو دارن . ولی چون مردم شهرها و روستاهای دور دستشون به دامن مختلف دارن که به مردم معرفی می کنن . آقا جون هم از یکی از مراجع تقلیتد بزرگ اجازه داره که به امور مردم بپردازه ."
داشتم بیشتر آقا جون را می شناختم و به خار همین ، احساس عجیبی داشتم . تازه داشتم می فهمیدم که روحانیت در بین مردم چه عظمت و احترامی داردومن هم که عضو کوچکی ازیک خانواده ی روحانی هستم . چقدر باید مواظب طرز فکر ورفتارم باشم .
(ادامه دارد)
هنگامی که ورودی آب کم شود یا خروجی آب بیشتر از ورودی گردد یا اینکه حجم رسوبات آن زیاد شود که دیگر آب لازم در دریاچه جمع نشود . دریاچه می میرد .
مجلات دوست کودکانمجله کودک 303صفحه 9