مجله کودک 303 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 303 صفحه 12

کمی چشمانش را باز می کرد وبعد ، از ضعف آنها را می بست . برای او در کاسه ی مقداری شیر آوردند . علی قدری از شیر را نوشید و سپس به حالت نجوا گفت که از این شیر به ابن ملجم هم داده شود . ابن ملجم دستگیر شده واینک در بند بود . علی ادامه داد : - به او صدمه و آزار نرسانید . اگرزنده ماندم خود می دانم که با او چه کنم و اگر هم ازدنیا رفتم . تنها یک شمشیر بر او بزنید زیرا او یک ضربت بیشتر به من نزده است . ** ابن ملجم در زندان کوفه ، مات ومبهوت به جام شیری که جلوی او گذاشته بودند ، زل زده بود . حتی سیاهی چشمان زشتش نیز دیگر تکان نمی خورد . او داشت دیوانه می شد . هر لحظه درکنار جام شیر ، جام زهر شب گذشته را می دید . او برای علی جام زهر تدارک دیده بود . و علی او را به کاسه ای شیر مهمان کرده بود . برای چندین قرن ، زبان لاتین زبان رسمی و اولین زبان مردمان اروپا ، اهالی کیسا و دولتمردان این قاره بود .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 303صفحه 12