مجله کودک 382 صفحه 37
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 382 صفحه 37

«خدایا حاجتم را بده ، کاری کن هدیه ام را پیدا کنم . هدیه ای فقط مال او !» نقره:«حرف هایم را با درخت مراد زده ام . حالا منتظرم ، منتظر خدا .» گلبوته:«منتظر خدا؟» -:«قرار است چیزی برایم بیاورد .» -:«مگر تو چه می خواهی؟» -:«خودم هم نمی دانم .» و گلبوته را نگاه می کند . -:«چرا این جوری نگاهم می کنی؟» گلبوته از دور صدایش می زند: «سلام ، تنهایی چرا آنجا نشسته ای؟ . . . چه روسری قشنگی ! با توام نقره ، باز چی شده خانم شاعر ، چرا تو فکری؟» شعری می خواهد مثل مادرش . . . . یاد زیبایی های توی راه می افتد . . . پرواز پروانه هایرنگین بال ، صدای نرم پرندگان و جیرجیرک ها ، بازی خنک نسیم روی برگها ، دوستی کوه بلند و آسمان و درخت . . .و مادر همه این ها آفتاب است . مادرم همان آفتاب است . نقره:«گلبوته ، تو بهترین دوست من هستی !» -:«حالا ، لبخند او را خواهم دید .» موضوع تمبر:تمبر قدیمی آرژانتین قیمت:5 سنتاوو سال انتشار: ندارد

مجلات دوست کودکانمجله کودک 382صفحه 37