مجله کودک 391 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 391 صفحه 15

شوریک ، تا برادرش رادید ، لبخند معنی داری زد و گفت: -به به ! ماهیگیر ما برگشت! نشان بده ببینم مرد شجاع، چی صید کردی؟ کولیا، بدون اعتنا به مسخرگی شوریک ، گفت: -چرا این چکش را اینجا کوبیدی؟ در خانه که خودش یک چکّش داره! شوریک، فوراً جواب داد: «خُب چه عیبی داره؟ از حالا میتوانیم دو تا چکش در داشته باشیم.تازه خیلی هم بهتره!» کولیا دیگر چیزی نگفت وفقط نگاه کرد . شوریک ، وقتی کارش راتمام کرد، یک میخ برایش باقی ماند. نمی دانست بامیخ اضافه چه کار کند. بعد از کمی فکر کردن، تصمیم گرفت آن را لا به لای چوبهای پرچین باغ فرو کند.اما یکدفعه فکر بهتری به خاطرش رسید. گالش کهنه را به صورت ایستاده ، روی در چسباند و با یک میخ باقی مانده، آن را به درِخانه کوبید. کولیا باتعجب گفت: -خدای من! این دیگه برای چیه ؟! شوریک گفت: «هیجی، همین طوری!» -آه، چه کار احمقانه ای! در این وقت بچّه هااز دور پدر بزرگ را دیدند که برای خوردن ناهار به طرف خانه می آمد. شوریک، با دیدن پدر بزرگ، کمی ترسید وبا عجله سعی کرد گالش کهنه را از روی در جدا کند. ولیاین کار فایده ای نداشت ، چون کفش بامیخ، محکم به در چفت شده بود. (ادامه دارد) Ÿ موضوع تمبر: چهره شخصیت یونان Ÿ قیمت : 5 واحد Ÿ سال انتشار : 1927

مجلات دوست کودکانمجله کودک 391صفحه 15