
دوباره امتحان کن
شب بخیر عزیم، خواب های خوب ببینی
زهرا برای دیدن ما تاباتا چشمهایش را می بندد
نیمه های شب، در اتاق مادر زهرا به آرامی باز شد
ودخترکی پاورچین پاورچین قدم برداشت
و به بالای سر مادرش رفت
چه خوابی!
یعنی خواب چه چیزی رو می بیند؟
نکنه ما تا باتا الان تو خوابشه؟
وکنار مادرش نشست
از صدای جیرجیر تخت ،مادر از خواب پرید
و به ساعت نگاهی انداخت
تواینجا چیکار میکنی؟ ساعت دو نصفه شبه
هر کاری کردم خوابم نبرد
آخرش هم نتونستم ماتاباتا رو ببینم
آمدم از پشت چشم های تو انو ببینم!
موضوع تمبر: نمایی از بندر آدنا
قیمت : 5واحد
سال انتشار : 1919
مجلات دوست کودکانمجله کودک 391صفحه 37