
آنها رفتند و رفتند ، تا وسط بیابان به یک آب انبار قدیمی رسیدند .
دیبوتر گفت: «من تشنه ام. برویم داخل آب انبار، آب بخوریم، بعد برویم دنبال دیو تنبلی!»
دیبوتر جلوحسن نشست و گفت: « سه بار نوکت را محکم بزن به نوک من و بگو هاچی ... واچی.... کاچی ... تا طلسم ما باطل شود.»
حسن این کار را کرد ، اما هنوز حرفش تمام نشده بود که حس کرد پایش روی آجر شکسته لبة بادگیر است و همین حالاست که کله معلق شود و بیفتد پایین ...
بخشی از قصة سوم حسن کچل بودکه خواندید. این قصه تاکنون در 3 جلد چاپ ومنتشر شده ودر دسترس شماست، بهای جلد سوم کتاب 700 تومان است و خوب است با تهیه این مجموعه قصه و خواندن آن، اوقات خود را در تابستان پر بار کنید.
موضوع تمبر: چهره شخصیت ترکیه
قیمت : 600 واحد
سال انتشار : 1992
مجلات دوست کودکانمجله کودک 391صفحه 35