
نیروی بخار کار میکرد . تلفن همراهی که بالای سر آدم به پرواز درمیآمد. یا سطل آشغالی که خودش آشغالها را از خانه به بیرون میبرد و ... خیلی چیزهای دیگر. بعضی وقتها که مامان سر حال بود، از کارهایی که انجام میداد برای ما مینوشت. حالا ما خیلی خوب میدانستیم که یک پری چه کارهایی انجام میدهد. مامان، مشق نیمه کارهی بچههایی را که خوابشان برده بود، مینوشت. تلهی شکارچیها را از کار میانداخت و حیوانها را آزاد میکرد. دست پیرمرد یا پیرزنی را که قرار بود زیر ماشین برود را میگرفت و او را به خانهاش میرساند. بچههایی را که تازه به دنیا آمده بودند، میخنداند و خیلی کارهای دیگر که ما از آن بیخبر بودیم. مامان من واقعاً یک پری بود. اما من هر روز دلم بیشتر برایش تنگ میشد و غمگینتر میشدم. گاهی وقتها از خودم میپرسیدم: (( آخر چه فایدهای دارد که مامان آدم یک پری باشد؟ پریها که بلد نیستند لالایی بخوانند، وقتی بچهها مریض میشوند برای آنها آش درست کنند؟ یا با آنها قایم باشک بازی کنند. اصلاً این دنیا پر است از پری، اما من یک مامان که بیشتر ندارم. ))
موضوع تمبر: چهره شخصیت فرانسوی ( آگوست بارتولدی، سازنده مجسمه آزادی )
قیمت: 30 واحد
سال انتشار: 1958
مجلات دوست کودکانمجله کودک 392صفحه 34