مجله کودک 410 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 410 صفحه 9

او برای هاجر و فرزند خویش سرپناهی ساخت در آغوش دشت باز با امر خداوند بزرگ دور شد از نزد آنها، بازگشت کرد هاجر کودک خود را نگاه کودکش بی حال بود و تشنه لب هفت بار از کوه مروه تا صفا رفت و آمد در میان سوز و تب رفت و آمد تا برای کودکش چشمه ای، رودی بیابد پر ز آب می دوید از این طرف تا آن طرف در به در اما به دنبال سراب ناگهان در زیر پای اسماعیل چشمه ای جوشید از دامان خاک هاجر، از خوشحالی خود سجده کرد نزد درگاه خدای خوب و پاک آب نوشیدند، اسماعیل و او از دل این چشمه پاک خدا زمزم از آن روز می جوشد هنوز از درون سینه خاک خدا با محبت های سرشار خدا سالها پشت سر هم می گذشت مکه کم کم خرم و آباد شد دانه ها رویید در آغوش دشت مردم، آنجا ، شهر خوبی داشتند شهر زیبا و بزرگ و بس عجیب با تلاش هاجر و فرزند، داشت مردمی خوب و خداجوی و نجیب بت شکن برگشت بعد از سالها ماند نزد هاجر و فرزند خود زندگی می کرد نزد همسرش در کنار کودک دلبند خود مکانیکی ، الکتریکی با موتورهای جت با انرژی سوخت با الکتریسیته کار می کنند. اصلا تصور دنیا بدون انواع موتورها، غیرممکن است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 410صفحه 9