مجله کودک 469 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 469 صفحه 14

عباس قدیرمحسنی «داستان یک لاکپشت پیر پیر پیر» یک لاکپشت پیر پیر پیر توی جنگل چرت میزد که با سر و صدای جنگل از چرت پرید و سرش را آرام آرام آرام از توی لاکش بیرون آورد و این طرف و آن طرف را نگاه کرد و با خودش گفت: «باز چه خبر شده؟» بعد از آن هم یک خمیازهی بلند بلند بلند کشید و پیش خودش گفت: «اگر گذاشتند چرت ما یکساله بشه.» آخر، هر چرت لاکپشت پیر بیشتر از شش ماه طول میکشید و هر خوابش کمتر از پنج سال نبود. لاکپشت پیر پیر پیر دوباره اطرافش را با دقت بیشتری نگاه کرد. اطراف او پر از سروصدا و گرد و خاک بود. حیوانات جنگل یکی یکی و دو تا دو تا با عجله این طرف و آن طرف میدویدند و معلوم نبود چه خبر شده است. لاکپشت پیر که میدید با این اوضاع و احوال نمیشود چرت زد، دنبال دوستی، آشنایی گشت تا از او بپرسد چه خبر شده است. اما هرچه این طرف و آن طرف و آن طرف و این طرف و همه طرف را نگاه کرد، آشنایی ندید که ندید که ندید. سرانجام تصمیمش را گرفت و از راسوی جوانی که با سرعت از کنارش رد میشد، پرسید: انواع اولیه اسکوتر به نوعی ساخته میشد که راننده روی آن میایستاد. این وسیله که شبیه رورواک بچههاست در سال 1916 ساخته شد و موتور آن در جلو قرار داشت.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 469صفحه 14