مجله کودک 469 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 469 صفحه 35

مدرسه. آقای صمدی دم در جلویشان را میگرفت: - کجا رفته بودید؟ - رفته بودیم آب بخوریم آقا. - بسیار خوب، این دفعهی آخرتان باشد. اگر باز هم ببینم بدون اجازه، از مدرسه بیرون رفتید، دیگر توی مدرسه راهتان نمیدهم، فهمیدید؟ - بله، آقا. - بروید سر کلاس. بچهها خودشان خمره را آب میکردند. هرروز صبح، دو تا از بچههای بزرگتر، نوبت به نوبت میرفتند لب چشمه، پیتی را آب میکردند و میآوردند و میریختند توی خمره. گردن خمره را با طناب بسته بوند به کمر درخت چناری که گوشهی حیاط مدرسه بود. بچهها به شوخی میگفتند: «خمره را بستهایم که فرار نکند.»... آنچه را که خواندید قسمتی از فصل اول کتاب خمره بود. بهتر است داستان کامل را در کتاب که به بهای 1700 تومان چاپ و منتشر شده است بخوانید. موزش دوچرخهسواری در بعضی از کشورها، جزو قوانین و مقرراتی است که کودکان باید آنها را فراگیرند. برای این منظور آموزشگاههای خاصی ساخته شده است تا دوچرخهسواری را به بچهها یاد بدهند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 469صفحه 35