مصائب و بلایا
امتحان و ابتلا موجب بروز استعدادها و امتیازات
امتحان و ابتلا موجب اتمام حجّت
بعث رسل و نشر کتب آسمانی، همه برای امتیاز بشر و جدا شدن اشقیا از سعدا و مطیعین از عاصین است. و معنی امتحان و اختبار
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 148
حق همین امتیاز واقعی خود بشر است از یکدیگر، نه علم به امتیاز؛ زیرا که علم حق تعالی ازلی و متعلق و محیط به هر چیز است قبل از ایجاد. و حکما در تحقیق امتحان و ابتلا بسط کلام داده اند که ذکر آن خارج از میزان است.
پس، نتیجۀ امتحان مطلقاً ـ که این دو که ذکر شد از بزرگترین آنها است ـ امتیاز سعید و شقی است. در این امتحان و اختبار نیز حجت خدا بر خلق تمام شود و هلاکت و شقاوت و سعادت و حیات هر کسی از روی حجت و بینه واقع گردد و راه اعتراض باقی نماند.(87)
* * *
امتحان به وسیلۀ نعم الهی
نعمتهای خدا امتحان است برای بندگان خدا. ببینیم که آیا این نعمتی که خدا به ما عنایت کرده است، این نعمت را کفران می کنیم، یا شکر این نعمت را می کنیم.(88)
23 / 3 / 58
* * *
ارتباط میزان ابتلاها با صحت دین و حسن عمل
رابطۀ مستقیم میزان ابتلائات با کمال عقل و شدّت ادراک
عن سماعة، عن ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ قال: ان فی کتاب علی ـ علیه السلام: ان اشد الناس بلاء النبیون، ثم الوصیون، ثم الامثل فالامثل. و انما یبتلی المؤمن علی قدر اعماله الحسنة؛ فمن صح دینه و حسن عمله، اشتد بلاؤه. و ذلک ان الله تعالی لم یجعل الدنیا ثواباً لمؤمن و لا عقوبة لکافر. و من سخف دینه و ضعف عقله قل بلاؤه. و ان البلاء اسرع المؤمن التقی من المطر الی قرار الارض.
ترجمه «سماعه از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ حدیث کند که
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 149
گفت همانا در کتاب علی ـ علیه السلام ـ است اینکه "همانا سخت ترین مردم از حیث بلا پیغمبران اند؛ پس جانشینان آنها؛ پس نیکوتر پس نیکوتر. و همانا چنین است که مبتلا می شود مؤمن به اندازۀ کارهای نیکویش؛ پس کسی که درست باشد دین او و نیکو باشد کار او، سخت گردد بلای او. و این برای آن است که خدای تعالی قرار نداده است دنیا را ثواب از برای مؤمنی و نه سزا برای کافری. و کسی که تنک است دینش و ضعیف است عقلش، کم باشد بلایش. و همانا بلا تندتر است به سوی مؤمن پرهیزکار از باران به سوی آرامگاه زمین."»...
در ذیل حدیث شریف که می فرماید: و من سخف دینه و ضعف عقله قل بلاؤه چنین ظاهر شود که بلیات اعم از جسمانیه و روحانیه است؛ زیرا که اشخاص ضعیف العقل و کم ادراک به مقدار ضعف عقل و ادراک خود از بلیات روحانیه و ناملایمات عقلیه مأمون اند. به خلاف کسانی که عقلشان کامل و ادراکشان شدید است، که به مقدار کمال عقل و شدت ادراک خود بلیات روحانی آنها زیاد شود. و هر چه ادراکات کاملتر و روحانیت قویتر باشد، بلیات بیشتر و ادراک ناملایمات افزون گردد.(89)
* * *
لذایذ و خوشیها عامل محبّت دنیا
بلایا عامل روی گردانی از دنیا و توجّه به آخرت
بلاها و سختیها هدیۀ خداوند
هر عملی که از انسان صادر می شود، بلکه هر چه در ملک بدن واقع شود و متعلق ادراک نفس شود، از آن یک نحو اثری در نفس واقع شود؛ چه اعمال حسنه باشد یا سیئه؛ که از اثر حاصل از آنها در لسان اخبار به «نکتۀ بیضاء» و «نکتۀ سوداء» تعبیر شده؛ و چه
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 150 از سنخ لذایذ باشد یا سنخ آلام باشد. مثلاً از هر لذتی که از مطعومات یا مشروبات یا منکوحات و جز آنها انسان می برد، در نفس اثری از آن واقع می شود و ایجاد علاقه و محبتی در باطن روح نسبت به آن می شود و توجه نفس به آن افزون می شود. و هر چه در لذات و مشتهیات بیشتر غوطه زند، علاقه و حب نفس به این عالم شدیدتر گردد و رکون و اعتمادش بیشتر شود؛ و نفس تربیت شود و ارتیاض پیدا کند به علاقۀ به دنیا؛ و هر چه لذایذ در ذائقه اش بیشتر شود، ریشۀ محبتش بیشتر گردد؛ و هر چه اسباب عیش و عشرت و راحت فراهمتر باشد، درخت علاقۀ دنیا برومندتر گردد. و هر چه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد. به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت غافل گردد؛ چنانچه اگر رکون نفس بکلی به دنیا شد و وجهۀ آن مادی و دنیاوی گردید، سلب توجه از حق تعالی و دار کرامت او بکلی گردد و اخلد الی الارض و اتبع هواه شود.
پس، استغراق در بحر لذایذ و مشتهیات قهراً حب به دنیا آورد؛ و حب به دنیا تنفر از غیر آن آورد، و وجۀ به ملک غفلت از ملکوت آورد. چنانچه به عکس، اگر انسان از چیزی بدی دید و ادراک ناملایمات کرد، صورت آن ادراک در نفس ایجاد تنفر نماید. و هر چه آن صورت قویتر باشد، آن تنفر باطنی قویتر گردد. چنانچه اگر کسی در شهری رود که در آنجا امراض و آلام بر او وارد شود و ناملایمات خارجی و داخلی بر او رو آورد، قهراً از آنجا متنفر و
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 151
منصرف شود. و هر چه ناملایمات بیشتر باشد، انصراف و تنفر افزون شود. و اگر شهر بهتری سراغ داشته باشد، کوچ به آنجا کند. و اگر نتواند به آنجا حرکت کند، علاقۀ به آنجا پیدا کند و دلش را به آنجا کوچ دهد.
پس، اگر انسان از این عالم هر چه دید بلیات و آلام و اسقام و گرفتاری دید و امواج فتنه ها و محنتها بر او رو آورد، قهراً از آن متنفر گردد و دلبستگی به آن کم شود و اعتماد بر آن نکند. و اگر به عالم دیگری معتقد باشد و فضای وسیع خالی از هر محنت و المی سراغ داشته باشد، قهراً بدانجا سفر کند. و اگر سفر جسمانی نتوان کرد، سفر روحانی کند و دلش را بدانجا فرستد. و پر واضح است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی از حب به دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت است. و حب به دنیا سر منشأ هر خطیئه است؛ چنانچه تمام اصلاحات نفسانی و اخلاقی و اعمالی از توجه به حق و دار کرامت آن و از بیعلاقگی به دنیا و عدم رکون و اعتماد به زخارف آن است.
پس، معلوم شد از این مقدمه که حق تعالی عنایت و الطافش به هر کس بیشتر باشد و مراحم ذات مقدس شامل حال هر کس زیادتر باشد، او را بیشتر از این عالم و زخارف آن پرهیز دهد، و امواج بلیات و فتن را بر او بیشتر متوجه فرماید، تا این که روحش از این دنیا و زخارف آن منصرف و منزجر گردد و به مقدار ایمانش رو به عالم آخرت رود و وجهۀ قلبش متوجه به آنجا گردد. و اگر نبود از برای تحمل شدت ابتلا مگر همین یک جهت، هر آینه کفایت می کرد. و در احادیث شریفه اشارت به این معنی دارد:
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 152
محمد بن یعقوب باسناده عن ابی جعفر ـ علیه السلام ـ قال: ان الله تعالی لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهله بالهدیة من الغیبة، و یحمیه الدنیا کما یحمی الطبیب المریض.
حضرت باقر ـ علیه السلام ـ فرماید: «همانا خدای تعالی هر آینه تفقد کند مؤمن را به بلا چنانچه تفقد کند مردی عیال خود را به هدیه از سفر. و هر آینه پرهیز دهد او را از دنیا، چنانچه پرهیز دهد طبیب مریض را.»(90)
* * *
انقطاع به مقام حق تعالی و انس با او
دیگر از نکات شدت ابتلای بندگان خاص این است که آنها در این ابتلا و گرفتاریها به یاد حق افتند و مناجات و تضرع در درگاه قدس ذات مقدس نمایند و مأنوس با ذکر و فکر او گردند. و طبیعی این نوع بنی الانسان است که در وقت بلیات تشبث به هر رکنی که احتمال نجات در او دهند پیدا می کنند، و در وقت سلامت و راحت غفلت از آن پیدا می کنند؛ و چون خواص رکنی جز حق سراغ ندارند، بدان متوجه شوند و انقطاع به مقام مقدس او پیدا کنند. و حق تعالی از عنایتی که به آنها دارد، خود سبب انقطاع را فراهم فرماید. گر چه این نکته، بلکه نکتۀ سابقه، نسبت به انبیا و اولیای کمل درست نیاید؛ چه که آنها مقامشان مقدستر از آن است و قلبشان محکمتر از آن است که به این امور علاقه به دنیا پیدا کنند، یا در توجه و انقطاعشان به حق فرقی حاصل شود.
و تواند بود که انبیاء و اولیاء کمل چون به نور باطنی و مکاشفات روحانی یافته اند که حق تعالی به این عالم و زخارف آن نظر لطف ندارد و دنیا و هر چه در اوست خوار و پست است در پیشگاه
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 153
مقدس او، از این جهت اختیار کردند فقر را بر غنا و ابتلا را بر راحتی و بلیات را بر غیر آنها، چنانچه در احادیث شریفه شاهد بر این معنی است.
در حدیث است که جبرئیل کلید خزاین ارض را در حضور خاتم النبیین ـ صلّی الله علیه و آله ـ آورد و عرض کرد در صورت اختیارِ آن از مقامات اخروی شما نیز چیزی کم نشود. حضرت برای تواضع از حق تعالی قبول نفرمود و فقر را اختیار فرمود.(91)
* * *
ابتلا، یگانه راه نیل به برخی درجات
از نکات شدت ابتلاء مؤمنین آن است که در اخبار به آن اشاره شده است که از برای آنها درجاتی است که به آنها نایل نشوند مگر با بلیات و امراض و آلام. و ممکن است این درجات صورت اعراض از دنیا و اقبال به حق باشد؛ و ممکن است از برای خود این بلیات صورت ملکوتی باشد که نیل به آنها نشود مگر با ظهور در عالم ملک و ابتلای آنها به آن. چنانچه در حدیث شریف کافی سند به حضرت صادق ـ علیه السلام ـ رساند: قال: انه لیکون للعبد منزلة عندالله ؛ فما ینالها الا باحدی الخصلتین: اما بذهاب ماله، او ببلیة فی جسده. فرمود:
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 154
«همانا چنین است: هر آینه می باشد از برای بنده درجه ای پیش خدا؛ پس نمی رسد به آن مگر به دو خصلت: یا به رفتن مالش، یا به بلیه در جسم او.»(92)
* * *
اصلاح حال مؤمن به فقر یا غنا
... إنّ من عبادی المؤمنین من لا] یصلحه] الا الغنی؛ و لو صرفته الی غیر ذلک لهلک. و ان من عبادی المؤمنین من لا] یصلحه] الا الفقر؛ و لو صرفته الی غیر ذلک لهلک.
و بدان که ذکر این جمله در این مقام برای رفع اشتباه و جواب مظنه سؤالی است که شاید نوع مردم، که عارف به نظام اتم و قضای کامن الهی نیستند، این اشتباه و سؤال را دارند. و آن این است که بعد از آنکه بندۀ مؤمن در پیشگاه حق تعالی این قدر مقام و منزلت دارد، برای چه به فقر و فلاکت مبتلا می شوند. و اگر دنیا قابل نیست، چرا بعضیها غنی و ثروتمند می شوند. جواب می دهد که حالات بندگان من و احوال قلوب آنها مختلف است: بعضی آنها را غیر از فقر هیچ چیز اصلاح نمی کند؛ او را فقیر کنم برای اصلاح حالش. و بعضیها را جز بی نیازی و ثروت اصلاح نکند، آنها را ثروتمند کنم. و این هر دو کرامت مؤمن و عز و جاه اوست در درگاه مقدس حق تبارک و تعالی.(93)
* * *
تمام مرحمتها برای اصلاح حال مؤمن
هرچه حق تعالی به مؤمنین مرحمت می فرماید، از غنا و فقر و صحت
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 155
سقم و امنیت و وحشت و دیگر امور، برای اصلاح حال مؤمنین و تخلیص حالت قلوب آنهاست... حق تعالی به رحمت واسعه و فضل عمیم خود مثل یک طبیب معالج و پرستار عطوف است که هر کس را به طوری از دنیا پرهیز می دهد. گاهی به یکی ثروت می دهد و در عین حال به حسب شدت و ضعف و کمال و نقص ایمان او او را مبتلا به بلاهای دیگر می کند؛ بلکه ثروت و غنا را برای او طوری محفوف به بلیات می کند که او را از دنیا و حب او منصرف می کند. مزاج این شخص طوری است که اگر او را فقیر کند، به واسطۀ آنکه سعادت را در مال و منال شاید می بیند و اهل دنیا را سعید می داند، متوجه به دنیا می شود و در تحصیل آن به هلاکت ابدی می افتد. ولی وقتی آن را در دسترس او گذاشت و برای شیفته نشدن آن محفوف کرد آن را به زحمات و صدمات خارجی و داخلی، از دنیا منصرف شود... پس خدای تعالی گاهی مؤمنین را به فقر مبتلا می کند و آنها را اصلاح می کند و قلوب آنها را از دنیا منصرف می فرماید و دلداری از آنها می نماید؛ و گاهی به غنا و ثروت مبتلا می کند و در عین حال که انسان گمان می کند در عیش و نوش دنیا و سور و سرور هستند آنها در فشار و زحمت و ابتلا و مصیبت گرفتارند. و در عین حال منافات ندارد که فضل فقرای مسلمین پیش حق تعالی نیز بیشتر باشد؛ چنانچه از روایات معلوم شود.(94)
* * *
برخی بلایا معلول عمل انسان
کیفر این اعمال و کردار مفسده انگیز شما تنها به عالم دیگر محدود نمی گردد، در این دنیا نیز با مشکلات، مصایب و گرفتاریهای شدید و گوناگون دست به گریبان بوده، در گرداب بلا و تیره بختی خواهید افتاد.(95)
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 156
استدراج
آنها که متوقع اند که حق تعالی هر کس را که در این عالم مرتکب معصیت و فحشایی شد یا ظلم و تعدی به کسی، فوراً جلو او را بگیرد و دست او را منقطع کند و او را قلع و قمع فرماید، غافل از آن هستند که خلاف ترتیب و مخالف سنت الله جاریه است. اینجا دار امتحان و امتیاز شقی از سعید و مطیع از عاصی است؛ و عالم ظهور فعلیات است نه دار بروز نتایج اعمال و ملکات. و اگر نادراً حق تعالی ظالمی را گرفتار کند، می توان گفت از عنایات حق تعالی به آن ظالم است. اگر اهل معصیت و ظلم را به حال خودشان واگذار فرماید «استدراج» است. چنانچه خدای تعالی می فرماید: سنستدرجهم من حیث لا یعلمون. و املی لهم ان کیدی متین. یعنی «زود است که نعمت دهیم آنها [را] درجه درجه از جهتی که نمی دانند. و مهلت دهیم آنها را. همانا اخذ من شدید است.» و می فرماید: و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مُهینٌ. یعنی «گمان نکنند آنان که کافر شدند اینکه مهلت ما برای آنها خیر است؛ همانا چنین است که مهلت دادیم آنها را تا زیاد کنند گناه را. و از برای آنها عذاب خوارکننده است.» و در مجمع البیان روایت کند از حضرت صادق ـ علیه السلام: انه قال: اذا احدث العبد ذنباً، جدّد له نعمة فیدع الاستغفار. فهو الاستدراج. فرمود: «وقتی حادث کند بنده گناهی را، تجدید شود برای او نعمتی؛ پس واگذارد استغفار را. پس آن استدراج است.»(96)
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 157
کتابعدل الهی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 158