نقش امریکا در لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
همان طوری که می دانید بعد از جنگ جهانی دوم، عمده کشورهای دنیا در دو بلوک غرب و شرق دسته بندی شدند. جمعی از کشورها زیر چتر حمایتی غرب به سردمداری امریکا قرار گرفتند و جمعی دیگر تحت حمایت شرق به رهبری شوروی واقع شدند و رقابت برای افزودن به کشورهای تحت نفوذ، بین دو ابرقدرت مهم جهان روز به روز بیشتر شد. در این میان رژیمهای کمونیستی با طرح شعارهای سوسیالیستی در جامعۀ جهان سوم و ظلم دیدگان، طرفداران بیشتری را در میان طبقات مختلف مردم جذب می کردند و در سطح جهان نیز شوروی بویژه در زمان خروشچف با اغماض از مسائل اعتقادی کمونیسم و تکیه بیشتر بر مسائل اقتصاد سوسیالیستی و کمک به کشورهایی که داعیه آزادیخواهی داشتند و با هر شعاری (مذهبی یا ملی) به مبارزه با استعمار و استکبار می پرداختند، توانست طرفداران زیادتری در میان کشورهای جهان بیابد و بر اقمار خود بیفزاید. بخصوص که در آن مقطع در بعضی از کشورهای خاورمیانه مانند مصر، عراق و الجزایر، زمام امور در دست افراد انقلابی و آزادیخواه قرار داشت. در مصر ژنرال نجیب به همراهی جمال عبدالناصر کودتا کردند و با برکناری ملک فاروق و اعلام جمهوری، به سلطه استعمارگر پیر، انگلیس پایان دادند. در عراق، عبدالکریم قاسم به همراه ژنرالهای هوادارش با کودتایی شاه عراق را سرنگون کردند. در الجزایر انقلابیون مسلمان آن کشور بعد از سالیان دراز مبارزه و تلاش، بالاخره پیروز شده و به سلطه فرانسه خاتمه دادند. طبیعی بود که زمامداران جدید این کشورها که با سرنگونی حکومتهای سرسپرده و دست نشانده غرب و با مبارزه مستقیم با کشورهای استعمارگر، حاکمیت یافته بودند، به شرق و شوروی که بعد از انقلاب اکتبر صبغه آزادیخواهی بیشتری پیدا کرده بود گرایش پیدا کنند نه به غرب که هنوز هم داعیه استعمار و تسلط بر
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 102 جهان داشت. شوروی نیز از این موقعیتها به خوبی بهره برداری می کرد و با کمک و حمایت از این کشورها آنها را در طیف و بلوک خودش قرار می داد. به همین خاطر بود که امریکا به وحشت افتاد و درصدد برآمد که با برنامه هایی کشورهای تحت نفوذ خود را حفظ کند. آن برنامه ها این بود که در این کشورها که غالباً تحت حکومت افراد خودکامه ای اداره می شد، با ایجاد تغییرات اصلاحی، به مردم آزادی بیشتری داده شود و با اقداماتی در جهت توسعه و سازندگی و تأمین رفاه نسبی برای مردم ندای حق طلبانه آنها را خاموش کند تا هر چه بیشتر و بهتر بتواند به غارت منابع و ذخایر عظیم زیرزمینی آنها ادامه دهد. در ایران نیز می بایست این برنامه ها اجرا می شد؛ چرا که نخست اینکه امریکا اهداف اقتصادی، سیاسی و نظامی خاص و دامنه داری را در ایران دنبال می کرد و دوم اینکه ایران در همسایگی شوروی قرار داشت و امریکا به عنوان یک پایگاه مهم و استراتژیک در برابر نفوذ شوروی به آن می نگریست و سرمایه گذاری هنگفتی نیز در این جهت کرده بود و بنابراین برای حفظ سرمایه خودش ضروری بود که این پایگاه حفظ شود؛ اما امریکایی ها بخصوص دموکراتها که در آن مقطع حاکمیت داشتند به خوبی می دانستند که دیگر نمی توانند با سلاح و تجهیزات نظامی مهره های دست نشانده خود را حفظ کنند. به همین جهت سیاست خارجی دموکراتها که وجهه آزادیخواهانه بیشتری نسبت به جمهوریخواهان داشتند این بود که در کشورهای تحت نفوذشان با ایجاد تغییرات اصلاحی ضمن تأمین رفاه نسبی مردم به آنها آزادی بیشتری بدهند و خود نیز به عنوان منادی آزادی و پیشرفت و توسعه، در جهان شناخته شوند. کندی رئیس جمهور دموکرات امریکا نیز در همان زمان گفته بود: ما برای اینکه به خواسته هایمان در کشورهای جهان سوم برسیم باید مقداری از خواسته های مردم آن کشورها را نیز برآورده کنیم. به همین دلیل امریکا برنامه های اصلاحی خودش را تحت عناوینی چون اصلاحات ارضی و انجمنهای ایالتی و ولایتی به ایران دیکته نمود.
کتابخاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)صفحه 103