ترک عراق و سفر به کویت
پیام به ملت ایران به مناسبت مهاجرت از عراق
تاریخ: 14 / 7 / 57
اکنون که من ـ به ناچار ـ باید ترک جوار مولا امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ را نمایم و در کشورهای اسلامی، دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم ـ که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید ـ باز نمی بینم و از ورود به کویت با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوی فرانسه پرواز می کنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح است. ما و شما امروز که نهضت اسلامی به مرتبه بسیار حساس رسیده است مسئول هستیم؛ اسلام از ما انتظار دارد... من در حال گرفتاریها و اشتغالات اخیر، اخبار ایران و قیامهای پی در پی نقاط مختلفه را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتلهایی که به دست دژخیمان شاه واقع شده می شنیدم، و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت ملت بزرگ، و سربلند از فداکاری آنان در راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتی که با فداکاری خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یکی پس از دیگری شکست! پیروز باد رادمردانی که با خون خود عزت بر باد رفته را بازگرفت و عظمت پایمال شده به دست سلاطین ستمگر را باز یافت! من وقتی مطالعه روحیه مردان و زنان جوان از دست داده را می کنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگی کرده و می کنند، برای خود احساس شرمندگی می کنم. من می بایست با مصیبتهای شما قدم به قدم
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 63 همراه و آنچه شما دیده اید دیده باشم؛ مع الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه شما لمس کردید بکنم لکن از این راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم برای امت اسلامی می تپد.
صحیفه امام؛ ج3، ص 481 ـ 482
* * *
مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم
تاریخ: 24 / 8 / 57
خبرنگار: چرا شما مجبور شدید عراق را ترک کنید؟ چرا برای ادامه تبعید خود، در پاریس اقامت می کنید؟ در صورتی که امکان بازگشت به ایران به شما پیشنهاد شده است چرا پاریس را دوست دارید؟
امام: عراق تحت فشار شاه، مرا در فشار قرار داد و من وظیفه شرعی و الهی خودم دیدم که برای انجام مبارزات خود به ناچار آن کشور را ترک کنم. در فرانسه موقتاً هستم و مکان هم برای من مطرح نیست.
صحیفه امام؛ ج4، ص 510
* * *
مصاحبه با روزنامه انگلیسی فاینانشال تایمز
تاریخ: 18 / 10 / 57
عراق زیر فشار ایران می خواست از فعالیتهای سیاسی و الهی من جلوگیری نماید و من که برایم مکان مطرح نبود، برای اینکه بتوانم به کشورم خدمت کنم، آنجا را می بایست ترک می گفتم.
صحیفه امام؛ ج5، ص 400
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 64 مصاحبه با روزنامه اندونزیایی تمپو
تاریخ: 23 / 10 / 57
خبرنگار: حقیقت قضیه با عراق چه بود که شما آنجا را ترک کردید؟ چرا شما فرانسه را انتخاب نمودید؟ و موضع شما در مقابل رئیس جمهوری فرانسه، بعد از تذکر 21 نوامبر مبتنی بر اینکه فرانسه نمی تواند سرزمینی باشد که از آنجا بتوان مردم را به خشونت دعوت کرد، چیست؟ و اگر دولت فرانسه به شما اجازه اقامت ندهد مقصد بعدی شما کجاست؟
امام: دولت عراق زیر فشار شاه فعالیتهای مرا در جهت خدمت به اسلام و مسلمین نمی توانست تحمل کند و لذا ناچار به ترک آن کشور شدم و عازم کویت شدم و با اینکه ویزای کویتی داشتم مانع از ورود به خاک کویت شدند. ناچار به فرانسه آمدم تا در اینجا تصمیم به اقامت در یک کشور اسلامی را بگیریم. و هر گاه در مدت اقامت موقتی خودم در فرانسه احساس محدودیت در انجام وظایفم بکنم، خاک فرانسه را ترک خواهم کرد و مهم نیست که کجا باشم؛ زمین خدا وسیع است.
صحیفه امام؛ ج5، ص 439 ـ 440
* * *
دیدار با سید عباس مُهری و گروهی از علاقه مندان انقلاب اسلامی در کویت
تاریخ: 6 / 12 / 57
خدای تبارک و تعالی مقدراتی دارد که ما سرّ آن را نمی فهمیم مگر بعد از زمانها. بعد از آنکه به واسطه فشار دولت ایران و فشار محمد رضا شاه بر دولت عراق و محصور کردن آنها منزل ما را، و رفت و آمدهایی که بین ما و دولت عراق شد، گفتگوهایی شد و ما به آنها اخطار کردیم که یک مسأله شرعی است، یک وظیفه الهی است و من نمی توانم مسأله الهی و وظیفه شرعی را به قول شماها ترک کنم. من این کارهایی که در اینجا انجام می دهم، شما هم هر کاری دارید بکنید. آنها از ما تقاضا
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 65 می کردند که چون ما تعهداتی با دولت ایران داریم و این کارهایی که شما و اصحاب شما می کنند مخالف آن تعهدات است، ما نمی توانیم تحمل کنیم. من جواب دادم من که تعهدی ندارم، شما تعهد دارید! من یک تکلیف شرعی دارم، عمل می کنم و به تعهد شما اعتنایی نمی کنم. هم در منابر خطابه می خوانم، و هم اعلامیه صادر می کنم، و هم نوار پر می کنم و می فرستم. این تکلیف من. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد از رفت و آمدها، آنها [بعثیها] برادرهای من [را] که جزء رفقای نجف بودند، آنها را ترساندند. و به من رسید که گفتند که ما با خودش ـ مثلاً ـ کار نداریم لکن شماها را چه خواهیم کرد. من دیدم که خوب، ممکن است که یکوقتی گزندی به این دوستان من برسد، عازم حرکت شدم و آمدم به ـ البته تحت مراقبت دولت عراق ـ آمدم به سرحد کویت. و در سرحد کویت هم همان فشاری که در آنجا بر دولت عراق بود بر دولت کویت هم بود. و آنها حتی اجازه اینکه ما عبور کنیم از این طرف شهر به آن طرف شهر هم ندادند. و من گله ای از هیچ کس ندارم؛ چون آنها ملتزم بودند به واسطه قراردادهایشان عمل کنند. و من نه از دولت عراق نه از دولت کویت گلایه ای ندارم. لکن خدای تبارک و تعالی تقدیری فرموده بود و ما غافل بودیم. ما بنایمان بر این بود که از کویت بعد از دو ـ سه روزی که با آقایان ملاقات می کنیم برویم به سوریه، و آنجا یک اقامت طولانی بکنیم. لکن خداوند تقدیر کرده بود که باید راه، چیز دیگر باشد. و ما نمی دانستیم که این تقدیر به کجا منتهی می شود.
صحیفه امام؛ ج6، ص 226 ـ 227
* * *
دیدار با اعضای هیأت دولت در سالروز هجرت از نجف به پاریس
تاریخ: 10 / 7 / 58
از بغداد یک وقت رئیس امْن آمد. او آدم ملایمی بود، و صحبتهایش هم همه
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 66 تعارف بود و اینکه شما هر کاری بخواهید بکنید مانعی ندارد و هر عملی انجام بدهید مانعی ندارد و فلان، و ایشان رفت. بعد از چند روز یک نفر دیگری آمد ـ که گفتند این مقدّم است بر آن رئیس امن ـ ایشان به طور رسمی به ما گفت که ما چون یک معاهداتی، تعهداتی، با دولت ایران داریم، از این جهت، نمی توانیم تحمل کنیم که شما اینجا فعالیت بکنید. و شاید امروز همین مقدار گفت. و روز بعدش باز آمد و بیشتر و گفت که نباید شما چیزی بنویسید، یا در منبر صحبتی بکنید، یا نواری پر کنید و بفرستید؛ برای اینکه این مخالف تعهدات ماست. من به او گفتم که این یک تکلیف شرعی است که به من متوجه است. من هم اعلامیه می نویسم، و هم در موقعش در منبر صحبت می کنم، و هم نوار پر می کنم و به ایران می فرستم. این تکلیف شرعی من است. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد صحبتهایی کرد و چه و بالاخره منتهی شد به اینکه من همچو علاقه ای به یک محلی ندارم. من هر جایی که بتوانم خدمت بکنم آنجا خواهم رفت و نجف پیش من مطرح نیست که من اینجا بمانم. گفت: خوب، شما هر جا بروید همین مسائل هست؛ یعنی جلوگیری می شود. گفتم که من ـ در صورتی که هیچ در ذهن من این نبود، تا آن وقت هم نبود ـ که من می روم خارج. من می روم پاریس که مملکتی است که آن دیگر وابسته به ایران و مستعمره ایران نیست. البته ناراحت شد اما حرفی نزد.
صحیفه امام؛ ج10، ص 194 ـ 195
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 67