بخش سوم : جلوه های عینی تفکر امام در اداره جامعه
ویژگیهای ذاتی و فطری انسان
‏‏انسان عالم صغیر‏
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

‏‏انسان عالم صغیر‏

فرهنگ و جامعه / انسان و تربیت

‏‏انسان عالم صغیر‏

‏انسان عالم صغیر‏

‏انسان را وقتى که ملاحظه مى کنید، اول نشوَش با سایر نباتات فرقى ندارد. نبات را، هسته خرما را، هسته چیز دیگرى را، مى اندازند توى خاک، و خاک تربیت مى کند و آن نمومى کند یک جاى خاصى، که در آن جاى خاص نمو مى کند. حیوان هم نطفه اش در رحم واقع مى شود و یک بذرى است؛ این بذرش محلش آنجاست؛ یعنى جاى تربیتش آنجاست که اگر یک جایى را یکوقتى طرحى درست کنند که همان خاصیت و همان چیزها را داشته باشد و نطفه را در آنجا مثل رحم بتواند تربیت کند، ممکن است که همان تربیت بشود و یکوقتى هم انسان بشود. یک نباتى است اول، مثل سایر نباتات مى ماند، با نباتات فرقى ندارد؛ آن نمو دارد، آنها هم نمو دارند، منتها آن در یک محل خاصى و با جهات خاصى، نباتات در یک محل خاص دیگرى با جهات خاصى؛ اما هر دو در این معنى مثل هم هستند که آن کشت شده است و این کشت، شروع مى کند به نمو کردن به واسطه قوایى که خداى تبارک و تعالى در زمین قرار داده است، و به واسطه قوایى که در رحم قرار داده است؛ اینها با هم شرکت دارند. کم کم اینکه در زمین کاشته شده است، این نباتات تا آخر همان نبات است؛ این آخرش هم، تا مى رسند به ثمره؛ ثمره شان هم ثمره نبات است. آنهایى که ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 250


‏ ‏

‏در رحم کاشته شده اند- که حیوانات، همه حیوانات مِنْ جمله انسان باشد- آنها کم کم از مرتبه نباتى بالا مى آیند و در همان رحمى که هستند یک روح حیوانى پیدا مى کنند، ممتاز مى شوند از سایر موجودات نباتى، لکن همه شان حیوانند؛ یعنى حس و حرکت دارند، روح حیوانى دارند؛ متولد در این عالَم هم که مى شوند و منفصل مى شوند از محل خودشان، باز این یک امتیازى است که با نباتات دارند که نبات را اگر منفصلش کنند، دیگر تمام است، لکن اینها منفصل مى شوند در آن وقتى که مقتضى است و آن جهت نباتى شان کمال پیدا کرد و جهت حیوانى پیدا شد و احتیاجشان از رحم منقطع شد؛ مى آیند به این عالَم [و] با همه حیوانات در خوردن و خوابیدن و شهوات و اینها شریکند، همه با هم هستند؛ امتیازى ندارند الّا به همه جهات حیوانى. حیوانات هم- همان حیواناتى که هستند- در ادراکات با هم فرق دارند؛ میمون بیشتر از مثلًا حیوان دیگرى ادراک مى کند، چیز مى فهمد. انسان در بین این حیوانات ممتاز مى شود به اینکه یک ترقیات دیگرى، مى شود بکند؛ هم در ادراکات با آنها فرق دارد و هم در غایات ادراکات فرق دارد. حیوانات تا یک حدودى ادراکشان هست و محدود و تمام مى شود؛ انسان ادراکاتش و قابلیتش براى تربیت، تقریباً باید گفت غیرمتناهى است. پس انسان همه عالَم را دارد با اضافه. همه چیزهایى که در عالَم هست، از اول موجودات تا آنجایى که آن ممتاز شده، با همه حیوانات و با نباتات و با معادن و اینها شرکت دارد، لکن یک اضافه دارد، و آن اینکه در انسان یک قوه عاقله و قوه بالاتر هست که در آنها نیست.‏‏ 167‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 251