به یاد دارم نوشته ای از درس یکی از اساتید داشتم، اشکالهایی هم به ذهنم رسیده بود که آنها را هم نوشتم و خدمت استادم دادم، او نیز پس از مطالعه آن را در جلسه درس عمومی مطرح نمود و چند اشکال رجالی از آن گرفت، و خلاصه حسابی آبرویم را برد، با هم به بحث نشستیم و چون جوابی نداشت از مجلس بیرون رفت و بحث تمام شد. در همان ایام نوشته ای هم از درس حضرت امام خدمت ایشان دادم که در آن اشتباهاتی هم داشتم، چند روز نزد ایشان بود، یک روز قبل از اینکه نوشته را به من رد کنند، در بین راه نظر مبارکشان به من افتاد، با روی باز فرمودند: کتاب شما را دیدم خیلی خوب بود، چون به درسم اشکال گرفته بودید، و سپس با روی باز مرا آنقدر تشویق کردند که شرمنده شدم، وقتی نوشته را برگرداندند، مجدداً تشویق فرمودند، و نتیجه این تشویقها این شد که نوشتن درس را ادامه دادم و بحمدالله به صورت یک جلد کتاب بیع از تقریر ایشان چاپ و منتشر شد.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 160