فصل پنجم: تهجّد و شب زنده داری
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 111
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 112
تهجّد در دوران طلبگی
تقید و اهتمام امام به نماز جماعت و نوافل شب از نکات مهم دوران طلبگی ایشان است.
از جوانی جدیت در نماز شب داشتند
در ایامی که من با امام بودم و توفیق خدمتگزاری ایشان را داشتم نماز شب را ترک نکردند. آقایانی که قبل از آن با ایشان بودند، حتی هم دوره ها و هم حجره ایهای ایشان نقل می کردند که امام از اوان جوانی که مشغول تحصیل بودند در نماز شب جدیت داشتند.
حاج آقا روح الله اهل تهجّدند
تهجّد و عبادت امام در بین همۀ اهل علم، چه فضلای حوزه و چه طلبه های تازه وارد معروف بود. یعنی همه می گفتند: حاج آقا روح الله خمینی اهل تهجّد هستند.
از پانزده سالگی نماز شب می خواندند
خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند، می گفتند: «از پانزده
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 113 سالگی ایشان که ما در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند.» خانم می گویند: «تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم.» چون چراغ را مطلقاً روشن نمی کردند. نه چراغ اتاق را روشن می کردند، نه چراغ راهرو را و نه حتی چراغ دستشویی را. برای اینکه کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب، یک ابر زیر شیر می گذاشتند که آب چکه نکند و صدای آن کسی را بیدار نکند.
برخاستن ایشان باعث بیداری من می شد
یکی از دوستان مرحوم همسن و سال پدرم می گفت: «در ایام جوانی در یک جایی با امام بودیم. در آن زمان آقای خمینی خیلی جوان بود. من تعجب می کردم که این جوان، قبل از اذان صبح، سر ساعت برای اقامه نماز شب از جا بر می خاستند. با اینکه خود من مقید به نماز شب بودم، ولی برخاستن ایشان برای نماز شب، باعث بیداری من می شد.»
خوب که نگاه کردم دیدم امام است
امام قبل از پانزده خرداد 42 بعضی شبها از منزل خارج و در باغی که در نزدیکی منزلشان بود به نماز شب مشغول می شدند. یک شب نزدیک اذان صبح که از آن محل رد می شدم، شنیدم یک نفر گریه و ناله می کند. رفتم تا به کنار دیوار منزل رسیدم. دیدم آقایی سر به سجده گذاشته و با خدای خود راز و نیاز می کند و در همان حال، اشک پهنای صورتش را پوشانده است. خجالت کشیدم که جلوتر بروم. آمدم کنار باغ ایستادم تا هنگام رفتن آن آقا او را ببینم و بفهمم کیست. وقتی بالاخره نماز او تمام شد و از جا برخاست و رفت، خوب که نگاه کردم دیدم امام است.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 114 یخ حوض را می شکست
یک سال در قم خیلی برف آمده بود، قریب پنج ـ شش ذرع، که سیل آمد و نصف قم را برداشت. در همان موقع و در همان وضعیت، ایشان در نصف شب، از مدرسه دارالشفا می آمدند مدرسه فیضیه و به هر زحمتی بود یخ حوض را می شکستند و وضو می گرفتند و می رفتند زیر مَدْرس مدرسه در تاریکی و مشغول تهجّدشان می شدند. حالا چه حالی داشتند نمی توانم بازگو کنم. با حالت خوشی تا اول اذان مشغول تهجدشان می شدند و اول اذان می آمدند مسجد بالاسر و پشت سر آقای حاج میرزا جواد ملکی به نماز می ایستادند و بعد بر می گشتند و مشغول مباحثاتشان می شدند.
می توانم بگویم که ایشان در بین همنوعانشان در امر عبادت و تهجد، اگر بی نظیر نبودند یقیناً کم نظیر بودند.
به نماز شب مقیّد بودند
از یک دوست قدیمی شنیدم که می گفت امام دو خصلت داشتند که در بین تمام دوستانشان ممتاز بودند: در مجالس غیبت شرکت نمی کردند بلکه از غیبت کردن هم شدیداً جلوگیری می کردند. همیشه به خواندن نماز شب مقیّد بودند.
ترک نشده است
آنچه مورد اتفاق همه است این است که نماز شب امام از زمان مدرسه شان ترک نشده است.
از اول مراقب نماز شب بودند
ما در دوران جوانی مسافرتهایی را با امام داشته ایم و خدا می داند در مسافرت مشهد اخلاق پدرانه ای نسبت به ما مبذول داشتند که هر وقت یادمان می آید شرمنده آن
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 115 روزگارهایی هستیم که در خدمتشان مشرف بودیم. در آن زمان قسمتهایی از ایران را دولتهای آمریکا و انگلستان و شوروی اشغال کرده بودند. وقتی از مشهد بر می گشتیم روسها برای بازرسی جلو ماشین ما را گرفتند. همگی پیاده شدیم و چون امام از اوّل تکلیف، مراقب تهجد و نماز شب بودند و این عمل صددرصد از ایشان ترک نشده بعد از پیاده شدن خواستند نماز شب بخوانند.
متواتر بود
نماز شب امام به صورت متواتر بود. ایشان نماز شب را هفتاد سال مقید بودند.
آخر شب بر می خاستند
مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد: وقتی امام عیال گرفتند _ چون معمولاً آدم وقتی تازه زن می گیرد قدری از اشتغالات معمولی، از کتاب و مطالعه دور می شود _ غروب پس از نماز جماعت می آمدند شام می خوردند و می خوابیدند و از آنطرف آخرهای شب برای نماز شب و تهجد بر می خاستند.
بی سر و صدا حرکت می کردند
امام در ایام زیارتی که به کربلا مشرف می شدند در منزلی که یکی از ایرانیان مقیم کویت برای ایشان در نظر گرفته بودند مستقر می شدند. عده ای از طلبه ها هم در آنجا بودند. نیمه شب که می شد امام جوری برای نماز شب بلند می شدند که با اینکه فصل تابستان بود و همه در حیاط منزل می خوابیدند ولی کسی ابداً بیدار و متوجه نمی شد. و من چند سالی که در خدمت ایشان بودم با اینکه نمی دیدم اما یقین داشتم که به موقع و به طور مخفیانه برای نماز شب بلند می شوند. گاهی هم که بیدار می شدم می دیدم آنقدر ملایم و بی سر و صدا بلند می شوند که ابداً کسی بیدار
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 116 نمی شود.
مثل یک سایه بر می خاستند
یادم است در پاریس، دو اتاق کوچک بود که من آنجا می خوابیدم، نیمه شب که می شد، می دیدم آقا خیلی آهسته، واقعاً مثل یک سایه بر می خاستند بدون سر و صدا وضو می گرفتند و نماز شب را برپا می داشتند. در پاریس هم مقیّد بودند که نماز شب را بخوانند. بعضی از افراد خانواده و نزدیکان آقا می گفتند: «ما در آنجا خواستیم ببینیم ایشان کی برای نماز شب بر می خیزند، لکن نتوانستیم زیرا بی سر و صدا مشغول نماز می شدند.
ندیدم ترک بشود
مرحوم شیخ نصرالله خلخالی می گفت: «من طی چهل سال دوستی با امام، شبهای زیادی را تا صبح با ایشان بودم. هیچگاه ندیدم نماز شب ایشان ترک بشود. امام همیشه قبل از اذان صبح بیدار بودند و در حال عبادت و مناجات به سر می بردند».
گریه های نیمه شب امام هرگز قطع نشد
امام در هر کار و هر حالی به یاد خدا بودند. ذکر و دعا و مناجات و گریه های نیمه شبشان هرگز قطع نشد. از لحظه های آخر عمرشان اگرچه فیلمبرداری شده است ولی هنوز بخشی از آن را نشان نداده اند. چنانچه این فیلمها به طور کامل نشان داده شوند می بینید چگونه ریش مبارکشان را به دست گرفته اند و زار زار گریه می کنند.
امشب همه بروید
دو شب پس از جریان فیضیه در قم شایع شد از تهران کماندوهای شاه حرکت
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 117 کرده اند می خواهند به منزل امام بریزند و امام را بکشند. این شایعه را خود رژیم ساخته بود که در مردم ایجاد رعب و وحشت بکند. آن شب دهها نفر به امام اصرار کردند جایتان را عوض کنید. حتی شنیدم مرحوم آقای قدوسی خانمش را منزل امام فرستاده و این پیام را داده بود. مرحوم آقای اشراقی می گفت: امام فرمودند: «امشب همه بروید من نمی خواهم به خاطر من شما آسیبی ببینید.» فقط من و قرهی ماندیم. من تا صبح به خواب نرفتم. ولی امام بدون هیچ ناراحتی بلافاصله به خواب رفتند و بعد هم موقع نماز شب بلند شدند و به عبادت پرداختند.
نماز شب در مسیر تهران
شبی که امام را دستگیر کردند و از قم به تهران می بردند امام در مسیر راه نماز شبشان را ترک نکردند. یکی از مأموران همراه امام (شاید سرگرد عصار بود) بعداً به من گفت: «ما تحت تأثیر شدید نماز امام واقع شدیم و یکی از آنها (مأمورین) که حالت نماز شب امام را دیده بود تا تهران گریه کرده بود».
پس از دو ساعت استراحت برخاستند
شانزده فروردین 1343 ساعت ده شب بود که امام به قم رسیدند. ازدحام و هجوم اهالی قم تا ساعت دوازده و نیم شب در منزل ایشان ادامه داشت. با چه وضهی مردم را قانع کردند تا آنجا را ترک کنند. بعد از اینکه مردم متفرق شدند آنهایی که آن شب در خدمتشان بودند و آنجا خوابیده بودند گفتند آقا دو ساعتی استراحت کرده و بعد برخاستند و مشغول تهجّد شدند.
صدای گریه حاج آقاست
قبل از سال 41 یکی از علمای تهران نقل می کرد شبی مهمان مرحوم حاج آقا
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 118 مصطفی بودم مقدار زیادی از شب را با ایشان نشستیم و بحث و صحبت علمی کردیم. تازه خوابیده بودیم یک وقت از صدای گریه و ناله ای هراسان بیدار شدم و حاج آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم مثل اینکه در همسایگی شما کسی مرده و برایش گریه می کنند. آقا مصطفی گوش کرده و گفت صدای گریه حاج آقایم است (ایشان امام را حاج آقا می گفت) که مشغول نماز شب و گریه و ناله به درگاه خداست.
تقید به نماز شب در جوانی
یکی از دوستان مرحوم همسن و سال پدرم می گفت در جایی با امام بودیم. در آن زمان آقای خمینی خیلی جوان بود من تعجب می کردم که این جوان قبل از اذان صبح سه ساعت برای اقامۀ نماز شب از جا بر می خیزند. با اینکه خود من مقید به نماز شب بودم ولی برخاستن ایشان برای نماز شب باعث بیداری من می شد.
در اوج بیماری نماز شب خواندند
قبل از اینکه به نجف مشرف بشوم فردی را در قم دیدم که به نجف رفته بود و امام را ملاقات کرده و نقل می کرد که ما وقتی به نجف رسیدیم به منزل امام زیادتر تردد می کردیم. برنامۀ همیشگی امام این بود که دو و نیم ساعت پس از مغرب به بیرونی منزل می آمدند تا کسانی که می خواستند ایشان را زیارت کنند یا کاری داشتند خدمتشان برسند و بعد به حرم مشرف می شدند که درست سه ساعت پس از مغرب بود، این امر همیشگی بود مگر اینکه حادثه ای پیش می آمد. یک شب امام بر اثر کسالت نتوانستند به حرم مشرف شوند حالشان خوب نبود و تب زیادی داشتند. هرچه گشتند نتوانستند دکتری را پیدا کنند. تا ساعت دو نیمه شب دکتری پیدا شد و از او خواهش کردند که بیاید امام را معاینه کند. در این ساعت وارد منزل امام که شدیم حدس می زدیم به دلیل کسالت در بستر خوابیده باشند ولی وقتی در زدیم و وارد اطاق شدیم مشاهده کردیم که
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 119 امام با آن تبی که داشتند روی سجاده نشسته اند و نماز شب می خوانند. صبر کردیم تا نماز ایشان تمام شد و دکتر ایشان را معاینه کرد. پس از معاینه معلوم شد میزان حرارت امام در آن تبی که داشتند 42 درجه بود. میزانی که معمولاً انسانهای قوی و جوان حتی قادر نیستند روی پای خود بایستند و نماز واجب خود را بخوانند تا چه رسد به اینکه بخواهند نماز مستحبی بخوانند ولی امام در اثر عشق به خدا و آن حالت تعبدی که داشتند برنامه عبادت خود را ترک نمی کردند.
هیچوقت ترک نکردند
من در قم دو سه مرتبه یادم هست که امام درد کمر گرفتند به نحوی که تا هفت هشت روز نمی توانستند حرکت بکنند. یک بار هم در نجف اینطور شد و 25 روز مریضی امام طول کشید به طوری که یک دکتر کویتی که در بغداد بود برای معالجه ایشان دعوت شد. ولی امام نه در قم و نه در نجف با این وضعی که پیدا می کردند هیچوقت نماز شب خود را ترک نکردند. البته طبیعی است که می شود نماز شب را نشسته و یا حتی خوابیده خوانده ولی در هر حال ایشان خیلی به نماز شب مواظبت داشتند.
با اینکه نمی توانستند بایستند
سال 65 امام به دلیل ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری شدند که پس از بهبودی نسبی به منزل بازگشتند. یک شب حدود ساعت سه نیمه شب که در کنار ایشان بودم متوجه شدم با آن حالت مرضی که داشتند برای نماز شب بلند شدند. حال ایشان به گونه ای بود که وقتی می خواستند مسح پا را بکشند نمی توانستند و بناچار دستشان را روی شانه من گذاشته و به من تکیه می کردند اما در این حالت هم نماز شب امام ترک نشد.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 120 دستهایشان به آسمان بلند بود
حاج احمد آقا می گفت: در نجف شبی در ماه رمضان، پشت بام خوابیده بودم. خانه ایشان یک خانه کوچک 45 متری بود، بلند شدم دیدم که صدا می آید و بعد متوجه شدم که آقاست که در تاریکی در حال نماز شب خواندن است و دستهایش را طرف آسمان دراز کرده و گریه می کند. برنامه عبادی ایشان این بود که شب تا صبح در ماه مبارک رمضان نماز و دعا می خواندند.
از گریه شبانه امام بیدار شدم
امام یک ساعت مانده به اذان صبح بلند می شدند و با خدا مناجات می کردند. در ماه شعبان یک شب در کنار امام خوابیده بودم از گریه امام بیدار شدم. بدنم مثل بید می لرزید. من شاهد بودم چگونه امام دعای مناجات شعبانیه را می خواند و به درگاه خدا ناله می کرد. ایشان مقید به خواندن مناجات شعبانیه بودند.
مثل همیشه برخاستند
منزل امام شبی که قرار بود فردایش عراق را ترک کنیم دیدنی بود. مادرم و خواهرم و حسین برادرزاده ام و همسرم و همسر برادرم همگی حالت غیر عادی داشتند. تمام حواس من متوجه امام بود. ایشان چون شبهای قبل سر ساعت خوابیدند و چون همیشه
یک ساعت و نیم به اذان صبح برای نماز شب برخاستند.
یک مرتبه زنگ به صدا درآمد
وقتی از عراق می خواستیم به کویت برویم. زمانی که مانع رفتن ما شدند برگشتیم. امام در آن زمان هشتاد سالشان بود. ساعت پنج صبح برای اینکه نجف خبر نشود بین الطلوعین حرکت کردیم به سوی کویت. در مرز کویت ما را راه ندادند، لذا برگشتیم
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 121 به مرز عراق. در آنجا به بدترین وجه با امام برخورد کردند، حتی یک اتاق که امام در آن استراحت بکند به ما ندادند. سرانجام امام عبایشان را انداختند در کنار یک اتاق مخروبه که آنجا بود و دراز کشیدند. ساعت یازده، دوازده شب بود که از بغداد گفتند به بصره برگردید. ما به بصره برگشتیم. ساعت یک یا یک و نیم بعد از نیمه شب به بصره رسیدیم، یک ساعتی طول کشید تا مقدمات کار را انجام بدهیم، بالاخره ساعت دو بود که امام خوابیدند. طولی نکشید که من یک مرتبه دیدم زنگ ساعت به صدا درآمد. وقتی ساعت را نگاه کردم دیدم ساعت چهار بعد از نیمه شب است و امام برای نماز شب بلند شدند. یک پیرمرد از پنج صبح تا ساعت دو بعد از نیمه شب نخوابیده، بعد وقتی می خوابد یادش هست ساعت را کوک کند که برای نماز شب بیدار شود.
یکبار ندیدم سر ساعت بیدار نشوند
در پاریس امام هر شب ساعت یازده به رختخواب می رفتند و رأس ساعت سه برای نماز شب بیدار می شدند. من پشت در اتاقی که ایشان می خوابیدند می خوابیدم. چون از لحاظ حفاظت تکلیفی به من واگذار شده بود. اتاق ایشان رو به حیاط بود و من خیالم راحت نبود. خودم آنجا می خوابیدم که خدای ناکرده مشکلی پیش نیاید. امام هر شب رأس ساعت سه بیدار می شدند و من صدای مناجاتشان را می شنیدم. حتی یک بار هم به یاد ندارم که پنج دقیقه از ساعت سه بگذرد یا پنج دقیقه به ساعت سه مانده باشد که ایشان بیدار شوند.
هوا روشن نشد
شب اولی که به پاریس وارد شدیم امام برای نماز شب بلند شده و وضو گرفتند. صبح روز بعد ما را صدا زده و فرمودند: «اینجا هر چه نشستم هوا روشن نشد.» گفتم: «آقا اذان صبح اینجا با ایران دو و نیم و با نجف دو ساعت فرق دارد». امام به عادت همیشگی برای نماز شب بیدار شده بودند که طبق افق فرانسه دو ساعت زودتر
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 122 از نجف بود.
مکّه کدام طرف است؟
وقتی امام از پاریس به تهران می آمدند در هواپیما نماز شب خواندند. من یادم هست قطب نمایشان را مرتب می گذاشتند تا جهت قبله را پیدا کنند ولی می دیدند عقربۀ آن حرکت نمی کند. موضوع را به خلبان گفتیم وقتی توضیح داد که قطب نما در هواپیما کار نمی کند امام از ایشان پرسید مکه کدام طرف است؟ خلبان جهت را نشان داد و امام به همان طرف مشغول نماز شب شدند.
پس از کمی استراحت برخاستند
وقتی که از پاریس حرکت کردیم امام مدتی در طبقه پایین هواپیما نشستند و بعد برخاستند و برای استراحت به طبقۀ بالا رفتند. مدتی بعد مسؤولان هواپیما آمدند و جهت قبله را نشان دادند و یکی دو بار نیز درباره انحراف آن به چپ و راست در اثر تغییر هواپیما توضیحاتی دادند. در ذهنم گذشت که پرس و جویی بکنم و ببینم که امشب امام چه می کند، معلوم شد که پس از اندکی استراحت برخاسته اند و مشغول عبادت هستند.
در هواپیما نماز شب می خواندند
یکی از اصحاب امام که با ایشان از پاریس به تهران می آمد نقل می کردبه احترام امام طبقه بالای هواپیما را به ایشان اختصاص داده بودند تا در آنجا استراحت بکنند و کسی مزاحم ایشان نباشد. بقیه مسافران طبقۀ پایین بودند او می گفت من جسارت کردم گفتم بروم ببینم امام در چه حالی است. وقتی به طبقۀ بالای هواپیما رفتم دیدم امام نشسته اند و مشغول نمازند و به پهنای صورت اشک می ریزند و نماز شب
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 123 می خوانند.
در چهره امام آثار اشک دیده می شد
شبی که امام از پاریس به تهران می آمدند تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند و تنها امام در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند شما اگر از نزدیک امام را دیده باشید آثار اشک بر گونه های مبارک ایشان حکایت از شب زنده داری و گریه های نیمه شبشان دارد.
کار هر شب امام است
شبی که عازم تهران بودیم، در هواپیما امام برای نماز شب برخاستند و چنان می گریستند که خدمۀ ایرفرانس تعجب کرده بودند شنیدم که پرسیده بودند آیا امام از چیزی ناراحت هستند؟ من گفتم که کار هر شب امام است. البته با لال بازی این مطالب را به همدیگر می فهماندیم.
به نماز شب ایستادند
به هنگام بازگشت از فرانسه به ایران وقتی داخل هواپیما آمدیم امام با آن طمأنینۀ خاص خودشان آمدند و وضو گرفتند و در آن قسمت بالایی هواپیما رفتند و نماز شب اقامه نمودند.
مثل هر شب نماز شب خواندند
در مسیر فرانسه به تهران توی هواپیما امام واقعاً آرام بودند و هیچ گونه تشویشی نداشتند. حتی همان شب قبل از پرواز نماز شب و نماز صبح خود را خیلی به آرامی بر
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 124 طبق روال معمول هر شب خودشان بجا می آوردند.
به حالت خوابیده نماز شب خواندند
امام در شبی که از قم به قصد اقامت در بیمارستان قلب به تهران حرکت داده شدند در راه تهران _ قم به حالت خوابیده نماز شب خود را خواندند و حتی می توانم ادعا کنم که امام اولین انسانی است که نماز شب خود را در بین زمین و آسمان یعنی در هواپیمایی که ایشان را به ایران می آورد خوانده است.
نیمه شب بر می خاستند
در مدرسۀ علوی که من در خدمت امام بودم یکی از بهترین ساعات عمر من نیمه های شب بود که امام برای وضو گرفتن و تهجد و فریضۀ صبح آماده می شدند. من خودم از خانواده روحانی هستم ولی هرگز هیچ روحانیی را آنقدر منظم ندیدم که نیمه شب عمامه به سر کرده، محاسنش را شانه کند و آماده نماز شود.
با هیچ شب دیگر فرق نکرد
شب 22 بهمن عده ای از رفقا نزد امام رفته و با اصرار از ایشان خواستند که مدرسه را ترک کرده و به یک مکان امن بروند اما امام که در نهایت آرامش به سر می بردند با این پیشنهاد مخالفت کرده و اظهار داشتند به هیچ وجه مدرسه را ترک نخواهند کرد. به یاد دارم آقای خلخالی در آن شب گفت تصمیم دارم شب را کنار در اتاق حضرت امام صبح کنم تا اگر خدای نخواسته حادثه ای رخ داد، اولین کسی باشم که جان خود را نثار می کند. اما باید توجه شما را به اعمال امام در آن شب بحرانی جلب کنم بدون اینکه تفاوتی میان آن شب و شبهای دیگر قایل شوند نماز شب خواندند و در کمال آرامش شب را به صبح رساندند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 125 حتی بر تخت بیمارستان
پنجاه سال است که نماز شب امام ترک نشده. امام در بیماری، در صحّت، در زندان، در خلاصی، در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می خواندند. امام در قم بیمار شدند. به دستور اطبا می بایست به تهران منتقل شوند. هوا بسیار سرد بود و برف می بارید. یخ بندان عجیبی در جاده ها وجود داشت، امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب، باز نماز شب خواندند.
نماز شب در کودتا
در یکی از نیمه شبها خبر آوردند که قرار است کودتایی رخ دهد. حاج احمدآقا شتابان خدمت امام رسید که خبر را به امام بدهد. امام به ادای نماز مشغول بودند _ کاری که همیشه در این ساعت انجام می دادند _ او مدتی طولانی به انتظار ایستاد اما امام غرق در راز و نیاز با خداوند بودند. وقتی حاج احمد آقا موضوع را به اطلاع امام رساند، ایشان با همان متانت و آرامشی که همواره داشتند اشاره کرده و آرام فرمودند: «مسأله ای نیست؛ شما بروید و خیالتان آسوده باشد...» و بعد به نماز شب و راز و نیازشان ادامه دادند.
دیدنی است نه گفتنی
امام هر شب ساعت یازده و نیم الی دوازده می خوابند و یک ساعت و نیم قبل از طلوع فجر یعنی اذان صبح بیدار می شوند. ساعت کوچکی دارند که با زنگ آن از خواب بیدار می شوند، و نماز صبح امام داستانی است دیدنی، نه گفتنی. گریه می کنند و با خدا راز و نیاز می کنند. مادرم می گویند: از 28 سالگی امام شاهد بوده اند نماز شب امام ترک نشده است _ یعنی از ابتدای ازدواجشان _ هم حجره ایهای امام هم، امام را از اول طلبگی اینگونه تعریف می کنند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 126 زار زار گریه می کردند
در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، نیمه شبی برای انجام کاری مجبور شدم از جلوی اتاق امام گذر کنم. حین عبور متوجه شدم که امام زار زار گریه می کند هق هق گریۀ آقا که در فضا پیچیده بود واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد که چگونه امام در آن موقع از شب با خدای خویش راز و نیاز می نمودند.
قدر بدان
قبل از این کسالت اخیر امام، شبها یکی از برادران پاسدار پشت در اتاق ایشان می خوابید. یک روز از ایشان سؤال کردم، شما که مدتی شبها مراقب امام بودید، خاطره ای از امام دارید؟ گفت: «بله، امام شبها معمولاً دو ساعت به اذان صبح بیدار بودند. یک شب متوجه شدم که با صدای بلند گریه می کنند، من هم متأثر شدم و شروع کردم به گریه کردن. وقتی ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند، متوجه من شدند. فرمودند: «فلانی تا جوان هستی قدر بدان و خدا را عبادت کن، لذت عبادت در جوانی است آدم وقتی پیر می شود دلش می خواهد عبادت کند، اما حال و توانی برایش نیست.»
سر وقت بیدار می شدند
شبهای زیادی تا صبح خدمت امام بودم. امام می گفتند در فلان ساعت مرا بیدار کنید و ساعت را هم کوک می کردند. اما باور کنید که در این پنج و شش ساعت، پنج و شش بار بیدار می شدند، ساعت را نگاه می کردند و می خوابیدند تا آن ساعت معین. چون ما هم می خواستیم ایشان را رعایت کنیم، گاهی دو دقیقه داشتیم به ساعت مقرّر تا به طرف ایشان می رفتیم می دیدیم بیدار شدند برای نماز شب. ما شاهد بودیم که چطور ناله به درگاه خداوند می کرده و دعا می نمودند. ما که شاهد گریه های امام بودیم، می دیدیم تحمل نداریم از این حال خودمان خجالت می کشیدیم و بیرون
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 127 می رفتیم.
بی استثناء نماز شب می خواندند
امام بدون استثنا هر شب نماز شب را اقامه می کردند. برای این منظور معمولاً دو ساعت پیش از اذان صبح از خواب بر می خاستند و اگر وقت یاری می کرد نمازهای مستحبی را نیز بپا می داشتند.
با اینکه دیر می خوابیدند
امام سالهاست که نماز شبشان ترک نشده حتی در حال مریضیشان؛ یعنی با اینکه دیر می خوابند پیش از طلوع فجر از خواب بلند می شوند و نماز شب می خوانند.
صدای گریه بلند امام را می شنیدم
یکی از دوستانی که در کنار امام و در بیت ایشان خدمت می کرد برای ما تعریف می کرد شبی به دلیل اینکه از اعضای دفتر کسی نبود من توفیق یافتم شب را تا صبح در خدمت امام باشم. نیمه های شب دیدم امام برای نماز شب بیدار شدند و من از پشت در صدای گریه های بلند امام را می شنیدم.
حتی یک شب ندیدم
در مورد آشنایی با این شخص عالی مقام جهان اسلام ندیدم که ایشان یک شب نماز را ترک کنند. در نجف اشرف در هنگام سحر طوری از خواب بلند می شدند و خود را برای ادای نماز شب آماده می کردند که برای اعضای خانه و من که مهمان بودم
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 128 مزاحمتی ایجاد نشود.
از سحرخیزی من بوده است
امام تقیّد خاصی به نماز شب داشتند. مرحوم حاج آقا مصطفی یک روز نقل می کردند که امام فرموده است اگر به مطالبی رسیده ام از سحرخیزی من بوده است. من خودم شنیدم که ایشان به بعضی از شاگردانشان از جمله آقای شیخ مجتبی تهرانی می فرموده سحرخیزی را از دست ندهید. روش سالیان دراز امام این بود که یک ساعت یا بیشتر مانده به اذان صبح بیدار می شدند سماور را روشن نموده چای درست می کردند و تا طلوع آفتاب مشغول عبادت می شدند. پس از طلوع آفتاب قدری می خوابیدند و بعد صبحانه می خوردند. من از همه نزدیکان امام متفقاً شنیده ام که هیچ وقت به یاد ندارند که نماز شب امام ترک شده باشد.
خیلی آرام گریه می کردند
با یک واسطه از خانم امام شنیدم که گفته اند گریه های سحری امام خیلی آرام بود. خود من هم چند شب پیش امام خوابیده ام اما صدای گریه ای از ایشان به بلندی نشنیده ام. ولی پس از شهادت آقا مصطفی بود که گریه های سحری امام طولانی تر شد.
حتی یک شب ما را بیدار نکردند
خانم امام می گفتند بنده تا یاد دارم و با ایشان زندگی می کنم همیشه هر شب به نماز شب می ایستادند و در نماز شب مزاحم دیگران نبودند و سعی داشتند که مزاحم من یا بچه ها نباشند. حتی یک شب هم ما به خاطر نماز شب امام بیدار نشدیم مگر اینکه خودمان بیدار بودیم. مسافرت هم که می رفتیم وقتی آقا برای نماز شب حرکت
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 129 می کردند، آهسته راه می رفتند و وضو می گرفتند که مزاحم دیگران نباشند.
خوب من باید بروم
اولین دیداری که من با امام داشتم وقتی بود که ازدواج کرده بودم و پسرم نُه ماهه بود. من تا آن موقع هنوز موفق به زیارت امام نشده بودم. دلیلش هم این بود که حاج احمد آقا ممنوع الخروج بودند. و بالاخره موفق شدیم آن هم از طریق لبنان و سوریه به عراق برویم و به زیارت ایشان نایل شویم، من برای اولین بار بود که ایشان را زیارت می کردم و احمدآقا هم چندین سال بود که پدرشان را ندیده بودند. ما وقتی به نجف رسیدیم و در زدیم ایشان خودشان در را باز کردند، چون دیگران خواب بودند و فقط حضرت امام بیدار بودند. یک ساعت به اذان صبح مانده بود. طبیعتاً این دیدار پس از چندین سال آن هم با عاطفه و محبتی که ایشان داشتند خیلی خوشحال کننده بود. اما چند دقیقه ای ننشسته بودند که گفتند: «من باید بروم» (در آن موقع خانم بیدار شده بودند). من تعجب کردم، پدری که اینقدر اظهار علاقه کرده بود فقط چند دقیقه نشستند و رفتند؟! از احمد آقا پرسیدم: «آقا کجا می روند؟» گفتند: «آقا وقت نماز شبشان است.» متوجه شدم که امام لذت نماز شب را با هیچ چیزی عوض نمی کنند.
کاری می کردند که نشنویم
وقتی در نجف بودم امام بیدار می شدند. بسیاری از شبها، برای اینکه ما بیدار نشویم چون پشت بام می خوابیدیم، صداشان را می انداختند توی صدای بلندگویی که از صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) پخش می شد و صدا را قاطی می کردند با صدای اذان یا مناجات، که ما صدای گریۀ ایشان را نشنویم.
در مهتاب اشک آقا را می دیدم
من فکر می کنم از نه سالگی که آقا را خودم تشخیص دادم. خیلی کم خواب بودم.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 130 در خواب بیدار می شدم. چندین ساعت وسط شب بیدار بودم و مکرر نماز شب آقا را می دیدم، ولی بچه بودم و نمی توانستم تشخیص بدهم که آقا برنامه اش چی بود. توی حیاط می خوابیدیم، با هم بودیم، می دیدم ایشان بلند می شدند برای وضوی نماز و من از خودم می پرسیدم که چرا آقا در شب اینقدر گریه می کنند. بچه بودم، نمی فهمیدم ولی به خودم می گفتم چطور آقا اینقدر گریه می کند، نصف شب برای چه گریه می کند؟ فکر می کردم مثلاً یک ناراحتیی دارند یا مثلاً در روز یک گرفتاری دارند که اینطور از این پهنای صورت اشک می ریزند. خیلی از شبها که مهتاب بود من در مهتاب اشک چشم آقا را می دیدم و این برای من خیلی عجیب بود. دورانی که نجف می رفتم، چون بچه ای داشتم، بیدار می شدم و حس می کردم که آقا در اتاقشان که روبروی اتاق ما بود نماز شب می خواندند و گریۀ شبشان را در بلندگوی حرم حضرت امیر«ع» که مناجات پخش می کرد می اندازند تا ما که زن و بچه هستیم پایین، صدای ایشان را نشنویم. صدای خودشان را با آن بلندگو تطبیق می کردند. اما چون من بیدار بودم با بچه می نشستم و صدای گریۀ آقا را می شنیدم.
از چراغ قوه کوچک استفاده می کردند
نیمه شب که امام برای نماز شب بر می خاستند لامپ را روشن نمی کردند بلکه از یک چراغ قوه بسیار کوچک که تنها جلوی پایشان را روشن می کرد استفاده می کردند. امام به آرامی راه می رفتند تا دیگران بیدار نشنوند.
هنوز شبی پیش نیامده
من زیاد در خدمت امام بودم چه در قم که ما بچه بودیم چه وقتی نجف تشریف بردند که من هفت مرتبه در نجف به خدمتشان رسیدم. هر دفعه چند ماهی آنجا بودم و بعد که ایشان برگشتند مدرسۀ علوی خدمتشان بودم. و حالا هم که اینجا هستیم. شبهای خیلی زیادی را با ایشان بوده ام و در تمام این زمانها هنوز برای من شبی پیش
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 131 نیامده که ببینم ایشان برای نماز شب از خواب بیدار نشده باشند.
حتی یکبار هم نشد
شبی نبود که من همراه با ایشان باشم و بعد از یک خواب کوتاه، بیداری ایشان و استغاثه ایشان را در پیشگاه خداوند نشنوم. خدا شاهد است که یکبار هم نشده و شبی هم نبوده که ایشان نماز شبشان ترک شده باشد.
ساعت را می پوشانیدند
در مواقعی که مادرم در سفر بود و امام ناراحتی قلبی داشتند من مدتها پیش ایشان می خوابیدم. امام ساعتی را که برای بیدار شدنشان برای نماز شب بود برای رعایت حال من لای یک چیزی می پیچیدند و در گوشۀ دیگر اطاق می گذاشتند که وقتی زنگ می زند و ایشان برای نماز شب بلند می شوند، من بیدار نشوم.
انسان را به گریه می انداخت
راز و نیاز امام و گریه ها و ناله های امام در نیمه های شب و در نماز شب چنان شدید بود که انسان را بی اختیار به گریه می انداخت.
خیلی دوستش دارم
امام افراد مؤمن را خیلی دوست دارند. کاری ندارند بچه شان است یا غریبه است. در دورانی که امام از قیطریه به قم آمدند مرد جوانی به نام مشهدی علی که بیست و چند ساله بود در منزل امام کار می کرد و چای می داد. من خیلی زیاد می دیدم که آقا می گویند که من خیلی مشهدی علی را دوست دارم خیلی هم مراقبش هستم. حتی بعضی چیزها را از ایشان برای ما نقل می کردند، از جمله روزی امام آمدند و به من
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 132 گفتند می دانید مشهدی علی به من چه گفت؟ گفتم نه، چه گفته؟ آقا فرمودند: امروز من صداش کردم گفتم مشهدی علی چرا اینقدر بد چای می دهی؟ تو به بعضیها که می آیند چای نمی دهی. مرتب به همه چای داده نمی شود و نامرتب است. به من گفت آقا تا شما نیامده اید چای را خوب و مرتب می دهم شما که می آیید خر تو خر می شود!! من دیگه نمی توانم، از دستم در میره! یعنی ایشان با خنده این قضیه را از قول مشهدی علی نقل می کردند و بعد می گفتند من مشهدی علی را خیلی دوست دارم. یک روز از ایشان پرسیدم افراد زیادی اینجا هستند، چطور شما اینجور علاقه به مشهدی علی نشان می دهید؟ گفتند من شبها که بیدار می شوم او مشغول نماز شب و استغاثه است و راز و نیاز و مناجات با خدا می کند و گریه می کند برای این من خیلی دوستش دارم.
دستمال کفاف اشکشان را نمی داد
رمضان سال قبل از رحلت امام را خوب به یاد دارم. بعضی وقتها هر بار که به دلیلی نزد ایشان می رفتم و سعادت پیدا می کردم با ایشان نماز بخوانم، وارد اتاقشان که می شدم می دیدم قیافۀ ایشان کاملاً برافروخته است و چنان اشک می ریختند که دیگر دستمال کفاف اشکشان را نمی داد و کنار دستشان حوله می گذاشتند. امام شبها چنین حالتی داشتند و این واقعاً معاشقۀ ایشان با خدا بود.
به نماز صبح وصل می کردند
نماز شب امام به هیچ وجه ترک نمی شد. امام همیشه نماز شبشان را به نماز صبح متصل می کردند.
جویای وقت نماز شب شدند
امام هر شب ساعت دو بعد از نیمه شب برای نماز شب از خواب بر می خاستند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 133 حتی در مدتی که در بیمارستان تحت مداوا و مراقبت بودند علی رغم اینکه برای به خواب رفتنشان دارو به ایشان می دادند، امام به همان شکل، رأس ساعت دو از خواب بر می خاستند و جویای وقت اقامه نماز شب می شدند.
تمام آداب را رعایت می کردند
امام در شدیدترین لحظات کسالت و در فراز و نشیب هایی که در دوران کسالت و بعد از عمل داشتند، مهم ترین مسأله ای که کاملاً مشهود بود و مدنظر ایشان قرار داشت، فقط انجام عبادت بود. آن هم نه به صورتی که بشود با لغات وصف کرد. فقط دیدنش بزرگترین درس و زیباترین خاطره ای است که در ذهن هر شخصی می توانست بماند. بسیار عاشقانه و خالصانه که کاملاً مشهود بود. ایشان با وجود خستگی و کسالتی که داشتند تمام آدابی را که می خواستند رسماً در مقابل مردم ظاهر بشوند اینها را انجام می دادند با یک دقت مشتاقانه. این نکاتی که گفته می شود خیلی کمتر از آن چیزی است که آدم دیده است، چون قابل بیان نیست. و در این زمینه حتی در حال خستگی و حالت درد برای ادای نماز شب، در همان ساعاتی که معلوم بود سالها بدنشان آمادگی پیدا کرده است، اطرافیان را صدا می کردند تا مقدمات کار را برای انجام نماز شب فراهم کنند. حتی درهمان شبهای بعد از عمل که این موضوع برای ما خیلی تعجب آور است که یک شخص با آن کسالت چنین کاری با این همه دقت انجام دهد و این چیزی جز عشق و اخلاق که نهایتش آن حالت جذبه و کشش را ایجاد می کند نمی تواند باشد و واقعاً پوشیدن آن لباس سفید پاک و گذاشتن عمامه و سایر مقدماتی که گفته شد، اینها همه اش هر کدام خاطره ای است. کلاً دیدن هر لحظۀ قیافه ملکوتی امام واقعاً برای ما خاطره است.
در همان ساعت لبهایشان تکان می خورد
ساعت دو بعد از نیمه شب بود که من بالای تخت امام ایستاده بودم و چشمم به
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 134 ایشان بود که ملاحظه کردم درست در همان ساعت دو بعد از نیمه شب که امام همیشه برای انجام نماز شب بر می خاست لبهای ایشان شروع کرد به تکان خوردن و ذکر گفتن بدون آنکه حتی یک لحظه دیر یا زود شده باشد. امام نماز شب خود را حتی در آن حالت برگزار کردند.
خدایا مرا بپذیر
در همان نماز که امام آن شب خوانده بود گفتند امام گریه می کرده، زار می زده و می گفته؛ خدایا مرا بپذیر. آن شب کسانی که پشت دوربین نماز شب امام را تماشا کرده بودند آنجا ناظر بوده اند.
لرزه بر اندامشان می افتاد.
ما که در کنار امام بودیم، شبها شاهد تضرع و گریه و زاری امام در برابر خداوند بودیم. حتی آن شبی که ایشان را به بیمارستان انتقال دادیم که بایستی فردای آن شب مورد عمل جراحی قرار می گرفتند، همچنان مانند گذشته، از خواب بیدار شدند و به نماز شب پرداختند که فیلم نماز شبشان از طریق دوربین مخفی، در معرض دید همگان قرار گرفت ولی یک قطعه از فیلم را بر حسب مصلحت حذف کردند و آن وقتی بود که ساعت گریه و زاری امام در پیشگاه حضرت ذوالجلال رسیده بود و من امیدوارم که این قسمت از فیلم را هم برای مردم عزیزمان پخش کنند تا همگان متوجه شوند، آن امام بزرگواری که پدیده ای به نام ترس در سراسر وجودشان نبود و در برابر جهان استکباری، یکّه و تنها می ایستادند و از هیچ کس وحشتی نمی کرد، در سحرگاهان که در برابر خداوند قرار می گرفت، لرزه بر اندام مبارکشان ظاهر می شد و اشک می ریخت و با صدا گریه می کرد. گاهی از اوقات که بنا به مصالح و عللی مجبور بودیم در آن وقت از شب نیز، نزدیک امام باشیم بدون اینکه متوجه شوند شاهد آن حالت روحانی خاص ایشان بودیم بعضی مواقع که ناچار بودیم در همان لحظات برای برخی مسایل پزشکی
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 135 خدمتشان برسیم، ایشان را در چنان حالت تضرع و زاری می یافتیم.
با وجود لوله تنفس نماز شب خواندند
در ایامی که امام در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند لوله تنفسی در تراشه ایشان بود. وقتی این لوله در مجرای تنفسی قرار می گیرد شخص نمی تواند صحبت بکند. اما امام با وجودی که لوله به تراشه ایشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی نماز شب خود را نیز ترک نکردند.
اولین شبی که چراغ روشن بود
شب قبل از جراحی ساعت ده بود که به علت ضعف شدید امام، سرم خون به ایشان وصل کردند. ساعت یازده ایشان استراحت کرده و خوابیدند. موقع نماز شب رفتم و امام را بیدار کردم. تشریف بردند وضو گرفتند و بعداً آن نماز شب مفصل را به جای آوردند که مردم تنها یک پنجم آن را از تلویزیون مشاهده کردند. این اولین شبی بود که امام نماز شب می خواندند و چراغ اطاق روشن بود.
دو ساعت مانده به صبح بیدار می شدند
افتخار من آن است که از همان زمان طلبگی تا زمانی که پیکر مطهرشان را در بهشت زهرا به خاک سپردند در خدمتشان بودم. و از این رو به چشم خود شاهد بودم که امام انسانی رها از قیود مادی بودند. به جرأت می توانم بگویم که تهجد امام به مدت شصت سال، یعنی تا آخرین لحظه های حیاتشان ترک نشد. نمازشان همیشه اول وقت بود. چه در دوران جوانی و چه پس از آن، دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار می شدند و در این مدت قرآن قرائت می کردند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 3صفحه 136