در رویدادهای اجتماعی به که رجوع کنیم
روایت سوم، توقیعی است که مورد استدلال واقع شده، و ما کیفیت استدلال را عرض می کنیم:
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 78 فی کتاب إکْمال الدین و إتْمام النِعْمَةِ عَنْ محمد بن محمد بن عِصام، عن محمد بن یعقوب، عن إسحاقَ بن یعقوب، قال: سألت محمد بنَ عُثْمانَ العُمَری أن یوصل لی کتاباً قد سألتُ فیه عن مسائل اُشکلَتْ علیَّ. فورد التوقیعُ بِخط مولانا صاحبِ الزمان(ع): امّا ما سَأَلْتَ عَنْهُ. أَرْشَدَکَ الله ُ و ثَبّتَکَ (الی ان قال) وَ أَمّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ، فَارْجِعُوا فیها الی رُواةِ حَدیثِنا. فَإِنَّهُم حُجّتی عَلَیْکُم، و أَنا حُجَةُ الله . و أَمّا مْحَمَّدُ بُنُ عُثمان العُمَری، فَرَضِیَ الله ُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبیهِ، فَإِنَّهُ ثِقَتی وَ کِتابُهُ کِتابی.
اسحاق بن یعقوب نامه ای برای حضرت ولی عصر(عج) می نویسد، و از مشکلاتی که برایش رخ داده سؤال می کند. و محمدبن عثمان عمری، نمایندۀ آن حضرت، نامه را می رساند. جواب نامه به خط مبارک صادر می شود که «... در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند، و من حجت خدایم...»
منظور از «حوادث واقعه» که در این روایت آمده مسائل و احکام شرعیه نیست. نویسنده نمی خواهد بپرسد دربارۀ مسائل تازه ای که برای ما رخ می دهد چه کنیم. چون این موضوع جزء واضحات مذهب شیعه بوده است و روایات متواتره دارد که درمسائل بایدبه فقها رجوع کنند. درزمان ائمه(ع) هم به فقها رجوع می کردند واز آنان می پرسیدند. کسی که در زمان حضرت صاحب، سلام الله علیه، باشد و با نواب اربعه روابط داشته باشد و به
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 79 حضرت نامه بنویسد و جواب دریافت کند، به این موضوع توجه دارد که در فراگرفتن مسائل به چه اشخاص باید رجوع کرد.
منظور از «حوادث واقعه» پیشامدهای اجتماعی و گرفتاریهایی بوده که برای مردم و مسلمین روی می داده است. و به طور کلی و سربسته سؤال کرده اکنون که دست ما به شما نمی رسد، در پیشامدهای اجتماعی باید چه کنیم، وظیفه چیست؟ یا حوادثی را ذکر کرده، و پرسیده در این حوادث به چه کسی رجوع کنیم؟ آنچه به نظر می آید این است که به طور کلی سؤال کرده، و حضرت طبق سؤال او جواب فرموده اند که در حوادث و مشکلات به روات احادیث ما، یعنی فقها، مراجعه کنید. آنها حجت من بر شما می باشند، و من حجت خدا بر شمایم.
«حجت خدا» یعنی چه؟ شما از کلمۀ «حجة الله » چه می فهمید؟ یعنی خبر «واحد» حجت است؟ و اگر زراره روایتی را نقل کرد حجت می باشد؟ حضرت امام زمان نظیر زراره است که اگر خبری از رسول اکرم(ص) نقل کرد، باید بپذیریم و عمل کنیم؟ اینکه می گویند «ولیّ امر» حجت خداست، آیا در مسائل شرعیه حجت است که برای ما مسأله بگوید؟ اگر رسول اکرم(ص) فرموده بود که من می روم، و امیرالمؤمنین(ع) حجت من بر شماست. شما از این می فهمیدید که حضرت رفتند، کارها همه تعطیل شد فقط مسأله گویی مانده که آن هم به حضرت امیر(ع) واگذار شده است؟ یا اینکه «حجة الله »
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 80 یعنی همان طور که حضرت رسول اکرم(ص) حجت است و مرجع تمام مردم، خدا او را تعیین کرده تا در همۀ کارها به او رجوع کنند، فقها هم مسئول امور و مرجع عام توده های مردم هستند؟
«حجة الله » کسی است که خداوند او را برای انجام اموری قرار داده است، و تمام کارها، افعال و اقوال او حجت بر مسلمین است. اگر کسی تخلف کرد، بر او احتجاج (و اقامه برهان و دعوی) خواهد شد. اگر امر کرد که کاری انجام دهید، حدود را اینطور جاری کنید، غنایم، زکات و صدقات را به چنین مصارفی برسانید و شما تخلف کردید، خداوند در روز قیامت بر شما احتجاج می کند. اگر با وجود حجت برای حل و فصل امور به دستگاه ظلم رجوع کردید، خداوند در روز قیامت بر شما احتجاج خواهد کرد که من برای شما حجت قرار دادم، چرا به ظلمه و دستگاه قضایی ستمگران مراجعه کردید. خدا به وجود حضرت امیرالمؤمنین(ع) بر متخلفین و آنها که کجروی داشتند احتجاج می کند، بر متصدیان خلافت، بر معاویه، و خلفای بنی امیه و بنی عباس، و بر کسانی که طبق خواسته های آنان عمل می کنند، احتجاج می شود که چرا زمام مسلمین را غاصبانه به دست گرفتید. شما که لیاقت نداشتید چرا مقام خلافت و حکومت را غصب کردید.
خداوند حکام جور و هر حکومتی را که برخلاف موازین اسلامی رفتار کند بازخواست می کند که چرا ظلم کردید؟ چرا با اموال مسلمین هوسبازی کردید؟ چرا جشن چند هزار ساله برپا داشتی؟ چرا مال مردم را صرف «تاجگذاری» و آن جشن
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 81 کذایی کردی؟ اگر بگوید با اوضاع روز نمی توانستم عدالت کنم، یا اینکه [نمی توانستم] قبه و بارگاه، کاخ و عمارت کذایی نداشته باشم، تاجگذاری کردم که دولت اینجا را و ترقی خودمان را معرفی کنم، می گویند این [اشاره به حضرت امیر(ع)] هم حاکم بود؛ حاکم بر مسلمین و سرزمین پهناور اسلامی بود، تو شرف اسلام و مسلمین و بلاد اسلامی را بیشتر می خواستی، یا این مرد؟ مملکت تو بیشتر بود یا او؟ قلمرو حکومت تو جزئی از قلمرو حکومتش بود؛ عراق و مصر و حجاز و ایران همه در قلمرو حکومتش بود؛ در عین حال دارالعمارۀ او مسجد بود، و دکة القضاء در گوشۀ مسجد قرار داشت؛ و سپاه در مسجد آماده می شد، و از مسجد حرکت می کرد؛ مردم نمازگزار و معتقد به جنگ می رفتند؛ و دیدید که چگونه پیشرفت می کردند و چه کارها انجام دادند.
امروز فقهای اسلام «حجت» بر مردم هستند؛ همان طور که حضرت رسول(ص) حجت خدا بود، و همۀ امور به او سپرده شده بود و هرکس تخلف می کرد بر او احتجاج می شد. فقها از طرف امام(ع) حجت بر مردم هستند. همۀ امور و تمام کارهای مسلمین به آنان واگذار شده است. در امر حکومت، تمشیت امور مسلمین، اخذ و مصرف عواید عمومی، هرکس تخلف کند، خداوند بر او احتجاج خواهد کرد. در دلالت روایتی که آوردیم هیچ اشکالی نیست؛ منتها سندش قدری محل تأمل است. و اگر دلیل نباشد، مؤید
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 82 مطالبی است که گفته شد.
کتابولایت فقیه؛ حکومت اسلامی: تقریر بیانات امام خمینی (س)صفحه 83