آقای حسن نزیه هم حدوداً ده ـ دوازده روز قبل از رفتن شاه به پاریس آمد و با امام ملاقاتی کرد، البته گفتگوهای او با دکتر یزدی طولانیتر بود. در ملاقات با امام یک مقداری از بیوگرافی و نظرات خودش گفت که فردی است ملی و دارای تمایلات استقلالطلبانه و ضد حاکمیت غربی، اما نکتهای حاکی از مسائل و اعتقادات مذهبی در کلام او احساس نکردم. او یکی ـ دو نوبت مذاکرات چند ساعته با دکتر یزدی انجام داد، یک بار که برای آوردن چای به آشپزخانه رفتم تصادفاً دیدم که آقای یزدی لیستی در دستش بود و از آقای نزیه میپرسید کدام یک به لحاظ سیاسی در ایران مورد توجه مردم هستند که به امام معرفی کند.
گاهی اوقات اخبار یا اظهار نظرات برخی افراد عکسالعمل لطیف امام را برمیانگیخت. از جمله یک بار آقایان میناچی، مانیان و سلامتیان و دو سه نفر دیگر به همراه دکتر یزدی خدمت امام رسیدند و نگرانیهایشان را از روند مقطعی مبارزه مطرح کرده بودند مبنی بر اینکه، بازار دچار مشکلاتی شده و اعتصابات به روند اقتصاد و بازرگانی خیلی ضربه زده است و سفتههای مردم واخواست شده، و از امام خواسته بودند اجازه دهند یک مقداری آرامش برقرار شود.
من که بعداً رفتم نزد امام، با یک حالت لطیفی گفتند آقایان نگران این هستند که سفتههای بعضی از تجار دارد برمیگردد و حالا مردم باید کمی توقف و ترمز کنند که سفتهها بر نگردد! شبیه این تفکر نسبت به روند انقلاب را در جای دیگر هم مشاهده کرده بودم. در دیداری که در پاریس با آقای مهندس حسنشریعتمداری داشتم ایشان از قول پدرشان آقای شریعتمداری گفت که پدرش معتقد است: الآن ما خیلی جلو آمدهایم به نظر میرسد با برقراری آرامش میتوانیم امتیاز بگیریم و دنیا هم میفهمد که ما طالب آرامش هستیم و خیرخواهیم. علاوه بر آنکه گردش امور تجاری و پولی مردم که تا حدود زیادی متوقف شده است مجدداً سامان میگیرد و طبعاً در بهبود شرایط مالی مردم موثر خواهد بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 122