در این زمان ما در انجمنهای اسلامی در شهر هاگن کنگره سالیانه داشتیم. غروب روز اول بود که آقای دکتر حبیبی از پاریس به من خبر دادند که امام از نجف حرکت کرده و در مرز کویت با مشکل مواجه شدهاند و فردا با یکی از پروازها به پاریس خواهند
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 8 آمد. ایشان از طریق آقای دکتر یزدی مطلع شده بود. آقای قطبزاده هم شنیده بود که امام به ژنو خواهند آمد و از آنجا پرواز میکنند به پاریس، قرار شده بود برود به ژنو. جلسه ما حالت اضطراری پیدا کرد. من برگشتم به بوخوم (شهر هاگن حدود 80 ـ 70 کیلومتر فاصله داشت با بوخوم) که بتوانیم از منزل ارتباط تلفنی برقرار کنیم، چون در آن محلی که کنگره برگزار میشد امکانات تشکیلاتی و تلفن خیلی محدود بود. اواخر شب بود که اطلاع پیدا کردیم امام فردا ظهر به پاریس میرسند. فردا صبح کنگره را موقتاً تعطیل کردیم قرار شد برای 3 ماه بعد کنگره فوقالعاده گذاشته شود. بلافاصله حرکت کردم به فرانسه اما پرواز من تاخیر داشت و زمانی رسیدم که امام رسیده، از فرودگاه حرکت کرده بودند به محله کشان که اقامتگاه موقتشان بود. رفتم آنجا. نیم ساعت یا سه ربعی بود که رسیده بودند و در اتاق با عدهای از همراهان نشسته بودند. من از در که وارد شدم سلامی کردم اشک در چشمانم جمع شده بود. یک حالت انبساط خاطری در چهره امام دیدم. به من اشاره کردند بیا، رفتم خدمتشان تا نشستم گفتم: آقا شما کجا، پاریس کجا؟ ایشان احوالپرسی کردند و بعد از مدتی گفتند اگر داییات بود که اینجا نمیآمدیم، چه کارش کردید؟ سپس نماز جماعت خواندیم.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 9