روایت آهنگران از اخطاری که از امام گرفت/ امام به حاج   سید احمد   آقا فرمودند که: «به ایشان بگویید اشعار ‎ ‎ حماسی بخواند»

جنگ به میهن اسلامی مان تحمیل شده بود و هواپیماهای بعثی عراق هر روز گوشه ای از خاک مان را مورد اصابت بمب هایشان قرار می دادند. در این میان، رزمندگان اسلام در جبهه ها مقابل بعثی ها ایستادگی می کردند و حاج صادق آهنگران نیز در مکان های مختلف به نوحه خوانی برای آنها می پرداخت.

عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

مطالب بدیع دربارۀ احکام

مطالب بدیع دربارۀ احکام

امام با آن روح قوى، در ضمن آنکه ادب اسلامى را رعایت مى‏کردند و به بزرگان و اشخاص دیگر احترام مى‏گذاشتند

فقط آقای خمینی پنج ریال کرایه می‏‏دهد

فقط آقای خمینی پنج ریال کرایه می‏‏دهد

قبل از پانزده خرداد امام عادتشان این بود که از مسجد اعظم که خارج می‏‏شدند پیاده به منزل تشریف می‏‏بردند.

خاطراتی از دوران تحصیل امام

خاطراتی از دوران تحصیل امام

این بنده حقیر قدرى بعد از شهریور 1320 خورشیدى که براى تحصیل به قم مشرف شدم، حضرت امام ‏سقى‏اللّه‏ تربته‏ را در مدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه در حالى که مشغول تدریس بودند، زیارت کردم و تمام...

اهل این کارها نیستم

اهل این کارها نیستم

یکى از شاگردان امام براى تبلیغ به یکى از روستاهاى نزدیک قم می‏‏رفت. با توجه به احتیاج مردم آنجا به مسجد، دو نفر از مقلّدین امام گفتند ما در صورتى هزینه ساخت مسجد را می‏‏پذیریم که امام بیایند و کلنگ مسجد را بزنند. وقتى مطلب توسط مرحوم اشراقى به امام عرض شد، ایشان فرمودند: «من اهل این کارها نیستم. »

اگر مى‏گفتند روح الله، پیشقدم مى‏شدم

اگر مى‏گفتند روح الله، پیشقدم مى‏شدم

«مردم گفته‏‏‏‏‏ اند عبدالکریم. به جدم اگر می‏‏ گفتند روح‏الله، من پیشقدم می ‏‏شدم.»

رژیم در منزل امام اجازه روضه نمی‏داد

رژیم در منزل امام اجازه روضه نمی‏داد

این مسأله که در همه جا روضه‏خوانی است ولی در منزل امام رژیم این اجازه را نمی‏دهد، بر من گران آمد. به همین خاطر بنده آن روز در آنجا روضه خواندم و سپس در میان جمعیت زیادی که حضور داشتند، خودم را پنهان کردم.

ایشان خیلی واسطه می‏شود

ایشان خیلی واسطه می‏شود

بعضیها مرا واسطه می‏کردند قرض یا بیماری که داشتند از امام برای آنها پولی‏ بگیریم.

از شما توقع داشتم مرا نصیحت کنید

از شما توقع داشتم مرا نصیحت کنید

هنوز این جمله در گوش من طنین‏‏انداز است که چند‏ مرتبه فرمود: «من هم اگر چنین بودم باید شما مرا نصیحت می‏کردید».

بازرگان هم اشتباه کرده است

بازرگان هم اشتباه کرده است

منافقین سعی داشتند برای فعالیتهای خودشان از امام تأیید بگیرند

آشنایی با روح الله خمینی و تلمذ نزد وی

آشنایی با روح الله خمینی و تلمذ نزد وی

اینجانب به سال یکهزار و سیصد و بیست و سه، یعنى دو سال پس از پایان جنگ جهانى دوم براى تحصیل علوم دینیه عازم قم شدم. پاییز همان سال مرجع عالیقدر جهان تشیع آیت‏اللّه‏ العظمى آقاى بروجردى به عنوان مرجعیت به قم تشریف آورده، بساط مرجعیت و تدریس فقه و اصول پهن نمودند.

تعطیل نکردن درس على‏رغم بروز اتفاقات مهم سیاسى و...

تعطیل نکردن درس على‏رغم بروز اتفاقات مهم سیاسى و...

هرگز حوادث و رویدادهاى بزرگ سیاسى موجب نشد که امام از برنامه‏هاى حوزه‏اى و تدریس فقه اسلامى باز بمانند .

برکت عمر امام حاصل نظم دقیق

برکت عمر امام حاصل نظم دقیق

از جمله خاطراتی که از حضرت امام(س) دارم، سفارش ایشان بود در منظم بودن و تقسیم وقت و هر کاری را در وقت مقرر انجام دادن.

لباس رزم یک روحانى

لباس رزم یک روحانى

یک بار که خدمت ایشان رفته بودم، لباس کار سربازى به تنم بود

مؤذن، مقصر نیست

مؤذن، مقصر نیست

یک روز عصر درس اصول در مسجد اعظم کمى طول کشید، مؤذن که خبر نداشت شروع به اذان گفتن کرد

جریان ورود امام راحل به عراق و تشرف و اقامت در جوار مقدس مولى‏الموالى، امیرالمؤمنین(ع)

جریان ورود امام راحل به عراق و تشرف و اقامت در جوار مقدس مولى‏الموالى، امیرالمؤمنین(ع)

اواسط مهرماه 1344 دقیقاً سه شنبه 13 مهر 44 بود و هواى نجف اشرف هنوز گرم. گرچه تفتیدگى تابستان پایان یافته بود هنوز بام و سرداب مورد استفاده و معمولاً مردم تا ساعت چهار بعدازظهر در منازل به استراحت [مشغول] بودند. فضلا و طلاب حوزه تازه از منازل به طرف درس و بحث ...

گرفتارى‏هاى خاندان خمینی با حکومت شاه، در آستانۀ قیام امام خمینى

گرفتارى‏هاى خاندان خمینی با حکومت شاه، در آستانۀ قیام امام خمینى

من دو مرتبه یا بیشتر به صورت غیرقانونى به دست رئیس ساواک به نام ناصر مقدم تبعید شدم. به نظر من مقدم مرد لایق و قابل استفاده‏اى بود و تبعید من هم به صورت اسمى و امرى بود نه رسمى. من بعد از چند روز نوشتم ...

نخستین آشنایی های شهید محلاتی با حضرت امام

نخستین آشنایی های شهید محلاتی با حضرت امام

اگر مرحوم حاج آقا ـ شهید محلاتی ـ در قید حیات بودند، یقیناً گنجینه‏ای از خاطرات ناگفته و زوایای نادیده شخصیت حضرت امام (قدس‏سره) را ارائه می‏داد...

نترسید! من همراه شما هستم

نترسید! من همراه شما هستم

آن زمان که برای اولین بار امام را بازداشت نمودند، فعالیت نمودم توسط یکی از علمای اطراف خمین که مقداری ارتباط با دستگاه داشت، تلفن زدند به رئیس کل شهربانی و وقت ملاقات برای من گرفتند. در منزل آقای روغنی با ایشان ملاقات کردم. منزل محاصره بود.
بعد از تعارف از ایشان سؤال کردم از حضرتعالی درخواست می‏نمایم شمه‏ای از چگونگی دستگیری خود را بیان فرمایید، آن زمانی که به خانه شما ریختند.

صفحه 56 از 57 < قبلی | 56 | 57