زن و مسائل اجتماعی و سیاسی از نگاه مبانی اجتهادی

 حضرت آیت الله جناتی

 قبل از آغاز بحث در مورد زن و مسائل اجتماعی ـ سیاسی از نگاه مبانی اجتهادی، به مناسبت بزرگداشت دخت رسول گرامی لازم می دانم چند جمله ای درباره ایشان به عرض برسانم.

     «ما ذا اقول و فی لسانی اقدتن ئو لبس فی المثالها تعجز الکلمات».

     امّا چگونه می توان با زبان قاصر دربارۀ او سخن گفت؟ کلمات، عبارات و الفاظ نمی توانند آنچه را که او هست، بنمایانند. شخصیت و ویژگیهای والای حضرت به اندازه ای جالب، جذاب، گیرا و فراگیر است که پژوهشگران، محققان، گویندگان، نویسندگان و مورخان را بر آن داشته تا هر یک، از نگاهی دربارۀ زندگی آن حضرت بیندیشند، بگویند، بنویسند و قلمفرسایی کنند؛ امّا آیا توانسته اند خصوصیات او را آنگونه که هست، درک کنند و برای دیگران ترسیم نمایند؟ در پاسخ باید گفت شخصیت فاطمه زهرا ـ سلام الله  علیها ـ  منحصر به ویژگیها و امور ظاهری مانند صبر و قناعت در زندگی، همسری شایسته، مادری مهربان برای فرزندان و دختر خوبی برای پدر نبوده است، بلکه وی سراپا خارق العاده می باشد. بدین جهت پژوهشگران از شناخت کامل او قطع امید کرده اند.

     امام صادق در پاسخ به این سؤال که چرا فاطمه را فاطمه نامیدند، گفت: مردم فتیم هستند از اینکه فاطمه را آنگونه که هست، بشناسند. فتیم، لقب آن کودکی است که مادر او را از شیر گرفته، و دیگر مأیوس شده، از اینکه مجدداً بتواند از پستان مادر شیر بخورد. امام صادق همۀ خلق را فتیم نامید؛ یعنی دیگر از شناختن فاطمه زهرا مأیوس شدند.

     حضرت، شرایط زمان و مکان، احوال آدمیان و نیاز جامعه را به طور کامل درک می کرد و تحولات آنها را مورد توجه قرار می داد؛ و در صورتی که مطابق با ارزشهای معنوی و فضایل انسانی بود، خود را با آنها هماهنگ می ساخت و تحول می پذیرفت.

     در بحث زن و مسائل اجتماعی ـ سیاسی از نگاه مبانی اجتهادی، با بررسی کاملی که در مبانی اجتهادی و عناصر اصلی استنباط و پایه های معتبر شناخت و از کتاب و سنت انجام داده ام، برایم ثابت شد که در مبانی اجتهادی، جنسیت خاص مرد بودن در تصدی مقامات و وظایف اجتماعی، اعتبار نشده است و بدین جهت در زمان تشریع که 23 سال، صحابه صد سال و تابعین که هفتاد سال ادامه داشت، هیچ محدودیتی برای زنان مسلمان وجود نداشته است. درخصوص موارد جزئی نیز محدودیت به وجود آمده بر اساس مصالح کلی نظام بشری و مباحث تشریع، تنها اختصاص به زنان نداشته، و جامعۀ مردان را نیز در بر گرفته است؛ بنابراین در موارد جزئی محدودیت ایجاد شده برای زنان از باب تبعیض در جنسیت نبوده، و از باب مصالح در تشریع می باشد.

     عواملی که باعث محرومیت زنان از وظایف اجتماعی و مسائل سیاسی شده است عبارتند از:

1 ـ تأثیر ذهنیتهایی که از برداشتهای نادرست بعضی از مقدس مآبان، سطحی نگران، بسته ذهنان و جاهلان عالم نما برای مردم پدید آمده است؛ آن هم به گونه ای که آنها را بر واقعیتها حاکم قرار داده اند.

2 ـ اقتضای شرایط زمان، مکان و سنتهای غلط اجتماعی و محیطی.

3 ـ تعصبهای نابجا، آن تعصبهایی که چشمان را از دیدن حق باز می دارد و انسان را از درک حقایق و پذیرش آنها دور می کند.

4 ـ کوتاهی ورزیدن خود زنان در خودشناسی.

5 ـ نداشتن شیوه مطلوب در زندگی.

6 ـ مردسالاری و بی عدالتی مردان و باور آنها به اینکه زن با ازدواج به مالکیت، کنیزی و یا اجیری او در می آید؛ یعنی ذهنیت آنها این بود که وقتی زنی به ازدواج آنها درآمد، کنیز آنها خواهد بود. از این رو اعتقاد دارند که او وظیفه ای جز خدمت به مرد و کارهای خانه ندارد، علی رغم آنکه در فرهنگ اسلامی، مردسالاری و زن سالاری مورد پذیرش نبوده؛ و شایسته سالاری، اصل است.

7 ـ ضعف فرهنگی مردم در ابعاد دینی و مذهبی و عدم آگاهی زنان از حقوقی که اسلام در تعالیم دینی، اخلاقی و اجتماعی برایشان معین کرده است. بنابراین، اعتقاد برخی از افراد به اینکه مردان در زندگی مشترک دارای حقوقی هستند که زنان با رعایت آنها نمی توانند کارهای اجتماعی را تصدی کنند، نادرست و خلاف واقع است.

8 ـ دید کوتاه افراد جامعه و نظرهای محدود آنان به اینکه وظایف اجتماعی و سیاسی برای زنان به دلیل عدم توانایی، مناسبت ندارد. در طول تاریخ این باور نادرست و ناروا دستاویزی برای مردان شد و باعث گردید تا زنان از همۀ مزایای اجتماعی، سیاسی، هنری، علمی و فرهنگی محروم شوند. در حالی که زنان می توانند در تحقق بخشیدن به آرمانهای جامعه، مفید و سازنده بوده، و همانند مردان دارای نقشهای مؤثر باشند؛ بنابراین باید نگاه جامعه و باور آنها را تغییر داد تا بدانند زنان همانند مردان، انسانهایی مستقل و توانمند بوده، و همانند مردان می توانند از عهده مسئولیتها برآیند.

9 ـ برداشت برخی افراد از مبانی این حدیث که «زن بدون اذن شوهر حق خروج از منزل را ندارد؛ علی رغم صحت این موضوع، فقیه باید در کنار یک حدیث، احادیث دیگر را هم مورد بررسی قرار دهد و نباید صرف دیدن یک حدیث فوراً بر طبق آن حکم کند.

     برخی بر اساس این حدیث، عدم شرکت در فعالیتهای اجتماعی را برای زن قائل شده اند؛ ولی این برداشت نادرست است؛ زیرا استنباط، تنها از طریق بررسی همه عناصر اصلی دریافت می شود. اعتبار اذن مرد در خروج از منزل مطلق نبوده، و مقید به آن صورتی است که با حق شوهر منافات داشته باشد و این بدان جهت است که خداوند همه را در زندگی آزاد آفریده است. و این آزادی تنها یک حق نیست، بلکه یک امر فطری است و خداوند به همه انسانها کرامت بخشیده است. از این رو نمی توان قائل شد که زن با ازدواج به مالکیت و یا خدمتکاری مرد در خواهد آمد؛ زیرا خداوند برای هر یک حقی بر دیگری قرار داده که باید آن را رعایت کنند. در حدیثی آمده است:

     «حرام است بر مرد که زن را از خارج شدن از منزل برای یادگیری (اگر دانا نباشد) منع نماید.»

     اگر دانا باشد باید او را آموزش دهد؛ پس این نظریه که زن به طور مطلق، حق خروج از منزل را ندارد، نادرست است بنابراین خانم می تواند با حفظ حق همسر در صحنه های اجتماعی شرکت فعال داشته باشد و همسر حق ندارد او را از دخالت در آنها منع کند؛ ولی اگر رفتن او موجب فساد می شود، مسألۀ دیگری است.

10 ـ نقل احادیثی که موجب محرومیت زنان از حضور در جامعه می شود.

     کسانی که آگاهی از موازین حدیثی، رجایی، فقهی و اجتهادی نداشته، و از سواد کافی برخوردار نیستند، در منازل، حسینیه ها و تکیه ها احادیثی می خوانند که زن نمی تواند قاضی، رئیس جمهور و یا مرجع تقلید شود؛ و یا اینکه زن نمی تواند از منزل خارج شود که همه آنها بی اساس است. زن می تواند در صورتی که واجد شرایط باشد، رئیس جمهور، قاضی و یا مرجع تقلید شود. این نقل احادیث ضعیف و غیر معتبر به وسیلۀ برخی از ناآگاهان به موازین علوم حدیث و علم رجال باعث شد تا مضمون آنها به عنوان حکم شرعی در طول تاریخ بیان شود پس، این احادیث نقش بسیاری در محرومیت زنان داشته است؛ و اینگونه احادیث را که از روی غرض و انگیزه ساخته شده، و در میان احادیث ما منتشر شده است، اسرائیلیات می گویند.

     حدیثی از حضرت زهرا نقل می کنند که:

     خیر النساء ان لا یرون الرجال و لا یراهن الرجال. «بهترین زنان، زنانی هستند که مردان را نبینند» این نقلی است که ضد عمل حضرت زهرا است؛ زیرا اعمال حضرت زهرا ـ سلام الله  علیها ـ یکی از منابع و آیات شناخت است. حدیث دیگر از ام سلمه است که گفت:

     روزی خدمت رسول خدا بودیم، ابن ام عین وارد شد (ابن ام عین پسر دایی یکی از زنان پیامبر بود)، حضرت رسول فرمود: بلند شوید، بروید، پشت دیوار. ام سلمه به پیامبر گفتند یا رسول الله ، ایشان که نابیناست و ما را نمی بیند، حضرت فرمود: بله او شما را نمی بیند؛ ولی شما او را می بینید.

     پس، زن باید خودش را حتی از مرد نابینا هم بپوشاند. این حدیث در همه جا نقل می شود. بعد پیغمبر گفت: آیا شما کورید، شما که چشم دارید. این حدیث که به ده شکل نقل شده، خیلی حساس است و در همه چیز به آن استدلال می کنند و اینکه می گویند زن نمی تواند رئیس جمهور، قاضی و مرجع تقلید شود و امور مدیریتی را اداره کند، همه بر همین حدیث استدلال می کنند.

     مجعول و ساختگی بودن این احادیث از آن جهت است که راوی آن، یکی است؛ امّا به صورتهای مختلف نقل شده است.

     حدیثی از حسن بن ابی بکر (به چند شکل) نقل شده است که پیغمبر فرمود:

     رستگار نخواهد شد قومی که زن به امورشان ولایت داشته باشد؛ و یا قومی که زن امور آنها را تدبیر نماید، رستگار نخواهد شد؛ و یا مردمی که زن بر آنها فرمانروایی کند، رستگار نخواهند شد؛ و یا مردمی که زن والی آنها باشد، رستگار نخواهند شد؛ و یا قومی که رأی آنها در اختیار زنی باشد، خداوند گرامی نمی دارد. مردمی را که زنی آنها را رهبری کند و... .

     (یک حدیث به چند شکل نقل شده) در واقع به این احادیث تمسک کردند و استدلال کردند که زن باید از همۀ مزایای اجتماعی محروم باشد؛ امّا تنها، حدیثی می تواند مورد استدلال قرار بگیرد که از سه فیلتر بگذرد:

     1 ـ ناحیه اصل صدور؛ 2 ـ ناحیه دلالت؛ 3 ـ ناحیه جهت صدور.

     تا حدیث از این سه ناحیه عبور نکند، نمی توان به آن استدلال کرد. ما می دانیم در طول تاریخ، مدرسۀ شناخت حدیث و تربیت و مُبلّغ نداشته ایم بنابراین هرکس که حدیثی را شنید، برای مردم نقل کرد. پس، چگونه می توان ناحیه اصل صدور را شناخت. برای شناخت این ناحیه، علم رجال و درایه شکل گرفت.

     ناحیه دوم که دلالت است؛ شناخت آن از حیث کلیت علم اصول و تطبیق و تفریق اجتهاد فقهی مجتهد لازم است.

     ناحیه سوم نیز از حیث کلیت و تطبیق همانند ناحیه دوم است؛ لکن علاوه بر آنها نیاز به بررسی زمان صدور، شرایط حاضران در مجلس و شرایط احوال آنها دارد. این احادیث و احادیث دیگری که نقل شده، علاوه بر نواحی دیگر، در ناحیه اصل صدور که از امام صادر شده یا خیر، مورد نقل و اشکال است.

     حدیثی که از حضرت زهرا ـ سلام الله  علیها ـ نقل شد، اولا" سند ندارد و حدیثی که سند ندارد، نمی توان مضمون آن را به عنوان حکم شرعی پذیرفت؛ زیرا خلاف شرع است و جایز نیست. ثانیاً، با سیره عملی حضرت زهرا ـ سلام الله  علیها ـ منافات دارد؛ زیرا ایشان در مراسم و اجتماعات و در جمع مردم صحبت می کرد، به خانه های مهاجر و انصار برای احقاق حق می رفت، با آنها سخن می گفت، احکام خدا را برای اهل نیاز بیان می کرد و حتی در جنگهای خندق و اُحد و فتح مکه در جنگ شرکت داشت. در خندق، یکی از مساجد به نام ایشان است و این خود نمایانگر حضور حضرتش در آنجا بوده است. در جنگ احد چهارده زن ایشان را همراهی می کردند. حضرت در مجالس تاریخی، سیاسی به ایراد سخنرانی و بیان خطبه های جالب در مسجد رسول خدا می پرداخت و بحثها و مناظره هایی با خلیفۀ وقت داشت. با این حال چگونه خبر واحدی که سندیت و پایه ندارد و با عمل حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ نیز منافات دارد، به آن استدلال می کنند؟ ثالثاً، در حدیث، نهی و منع نشده، بلکه به بهترین زن اشاره شده است و این برای تفضیل است نه برای نهی.

     اما آن حدیثی که از ام سلمه نقل شده، آن هم، اولاً از نظر موازین علم حدیث و علم رجال از نظر سند ضعیف و مشمول است. ثانیاً تاریخ، بیانگر آن است که زنان در زمان رسول خدا، صحابه و تابعان، در صحنه ها حضور داشته، و در برخی از احادیث است که زنان در جلساتی که مردان بودند نیز شرکت می کردند و هیچ دیوار و پرده ای وجود نداشته است. حدیثی را که شیعه و اهل سنت نقل کرده است، بیان می کنم: روزی حضرت رسول در مورد مسائل اخلاقی صحبت می کردند، زنی بلند شد و گفت یا رسول الله ! من شوهر می خواهم،] ببینید چقدر مردم آن زمان روشنفکر بودند، یک نفر نگفت؛ این زن دیوانه است [پیغمبر گفت: آیا کسی هست که ایشان را به ازدواج خود در آورد؟ یک نفر بلند شد و گفت بله. حضرت پیامبر گفت: مهریه داری؟ گفت نه، من فقط می توانم چند سوره از سوره های قرآن را به او تعلیم دهم. حضرت به زن گفت قبول داری؟ و بعد پیامبر آنها را عقد کرد. اسلام اینگونه بود و آزادی تا به این حد وجود داشت. ثالثاً، این حدیث با سیرۀ عملی زنانِ پیامبر منافات دارد؛ زیرا آنان علاوه بر اینکه در مجالس مردم شرکت می کردند، پاسخگوی مسائل مردم نیز بودند و بیشتر احادیث اهل سنت براساس گفته های زنان پیامبر است.

     علاوه بر این، من، هم فقه و هم حدیث را از دیدگاه 22 مذهب مورد بررسی قرار دادم و کتابهایم نیز چاپ شده است. 22 مذهب، نه فقط حنفی، شافعی، مالکی، جنشی، جعفری، زیدی؛ بلکه احکام شرعی که مبتنی بر روایاتی است که زنان رسول خدا نقل کردند؛ آنان چه در زمان رسول خدا و چه در زمان بعد از او مرجع برایاحکام بودند و خانه هایشان به منزلۀ مدرسه ای برای یادگیری مسائل شرعی بود. از آن جمله همسر امام جعفر صادق (ع) به نام حمیده المضا. امام صادق بیشتر مردم را به حمیده ارجاع می داد و می گفت بروید از ایشان بپرسید. شاید بعضیها اشکال کرده باشند که چگونه ایشان مسائل را به همسرشان ارجاع می دهد. لکن امام فرمود: چه بسا زن فقیه تر از مرد باشد.

     حدیث ابوبکر که به اشکال گوناگون نقل شده، اولا"سند ندارد؛ زیرا حسن بن ابوبکر بسیار اظهار علاقه و احترام به عایشه می کرد. در زمان جنگ جمل به ابوبکر گفته شد تو که بارها می گفتی عایشه، عایشه، عایشه؛ حالا جنگ جمل شروع شده است، بیا همسر پیغمبر را کمک کن. شروع کرد گریه کردن. گفتند: چرا اینطور ناراحت شدی؟ گفت: چه بکنم؛ من الآن لازم است جانم را فدای عایشه کنم؛ ولی پیغمبر دست و پاهای مرا بسته است. گفتند: چگونه؟ گفت پیغمبر فرمود: مالک هرکس که زن باشد، رستگار نمی شود پس، این حدیث در نهایت به ابوبکر و آن هم برای حفظ جانش منتهی می شود و متأسفانه در همه جا خوانده می شود، لکن این حدیث از حیث دلالت نیز، نقدپذیر است؛ زیرا تعمیم ندارد. با بررسی زمان صدور حدیث، می بینیم که مربوط به شرایط زمانی خاص سلطنت ساسانیان است که در آن زمان بر اثر نبودن مردان آگاه، سلطنت ساسانیان درنتیجه نزاعها و خونریزیها رو به اضمحلال و انقراض بود و ایران در شرایط بسیار بدی از نظر سیاسی قرار داشت. پس از کشتن کسری (خسرو پرویز) مردم خواستند سلطنت ساسانیان را از طریق دختر کسری حفظ کنند و در آن زمان بود که حدیث مذکور از رسول خدا نقل شد؛ یعنی این خانم صلاحیت برای این امر ندارد؛ امّا لایصلح معنایش این نیست که اگر زن کاری را تصدی کند، حرام باشد. حدیثی که مورد استدلال قرار می گیرد، باید صدورش صد درصد از رسول خدا باشد تا ما بتوانیم این حدیث را بخوانیم و مضمونش را بگوییم. به هرحال عوامل بسیاری موجبات محدودیتهای حضور زنان در عرصه های اجتماعی، سیاسی را فراهم آورد؛ ولی با روی کار آمدن نظام اسلامی و تلاش و کوشش رهبر فقید، امام راحل، رهبر معظم انقلاب، رئیس جمهور محترم و آگاهان به موازین فقه اجتهادی، پایه های شناخت متحول شد و درنتیجۀ این تحول، نگرش افراد جامعه نسبت به زنان تغییر کرد و ذهنیت منفی آنان که در اثر گفته های افراد ناآگاه و عالم نما پدید آمده بود، تا حدودی متحول شد؛ و بر این اذعان شدند که زنان همانند مردان می توانند کارها و وظایف اجتماعی را تصدی کنند و از عهده مسئولیت برآیند. در هر حال امروز که در جامعه اسلامی، زمینه رشد و پیشرفت برای بانوان در همۀ ابعاد زندگی، براساس موازین اسلامی و ارزشهای معنوی در عرصه های اجتماعی، سیاسی، اداری، آموزشی، تربیتی، پژوهشی و تحقیقاتی مهیا شده است، بر زنان جامعۀ ماست تا استعدادها، شایستگیها، ابتکارات و تواناییهای خود را ارائه دهند و نقش سازنده، ارزنده و مفید خود را در شئون مختلف شکوفا ساخته، و به مقاماتی که شایستگی آنها را دارند، برسند. حضور شایسته و مطلوب زنان در سطوح بالای جامعه اسلامی، ضمن حفظ مسئولیت خانوادگی، بیانگر اهمیت دادن اسلام و نظام اسلامی به زن و موقعیت او در جامعه است. با این حضور می توان کلیۀ تبلیغات دشمنان اسلام مبنی بر محرومیت زنان مسلمان از همه مزایای اجتماعی و حقوقی را خنثی کرد.

 

منبع: تأملی بر جایگاه زن، ج 1، ص 105.

. انتهای پیام /*