آیة الله محمد علی گرامی قمی 

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، بفرمایید چه برداشتی از کرامت انسان دارید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. در موضوع کرامت انسان، دو بحثِ مفهومی و مصداقی وجود دارد؛ از نظر  مفهومی، همه معتقدند که انسان اشرف موجودات است. قدر متیقن این است که اشرف موجودات مادی می­ باشد و این شرافت باید محفوظ بماند و تنها مکتب­های مادی از بین رفته که دیگر طرفداری ندارند، کرامت انسانی را قبول نداشتند. البته آنها هم شاید کرامت انسان را در پیروی بدون قید و شرط از امیال و خواسته ها می­ دیدند.

قرآن هم می ­فرماید: (لقد کرمنا بنی آدم)  انسان از عالم نفس است نه از عالم عقل. نفس هم فعل عقل است و روح از عالم عقل است. توجه روح ـ که یک موجود عقلانی است ـ به مدیریت بدن را عالم نفس می­ گویند.

انسان آن وقتی که به عالم عقل وصل می­ شود، چون اصالت و ارزش از آن عقل است؛ ارزش پیدا می­ کند. ارزش عالم عقل هم ذاتی است که همان ارزش درک و اندیشه است. ارزش مقام فعل است که عبارت از مصالح و مفاسد می باشد و عقل براساس آن کار می ­کند.

به هر حال، انسان ذاتاً موجود کریمی است و کرامت او به کرامت اندیشه است. انسان به مقداری که به عقل پیوستگی پیدا کند، به همان اندازه کرامت خواهد داشت. این از نظر مفهومی که جای بحث ندارد و روشن است.

مهم بحث­های مصداقی است که باید دید کرامت انسان در چه مصداقی تحقق پیدا می­ کند. برخی فکر می­ کنند کرامت انسان به آزادی اوست و در واقع نگاه لیبرالیستی دارند. بعضی هم می­ گویند کرامت انسان به پیوستن او به خداست و در مقام فعل تنها خدا اشرف از انسان است، گرچه در مقام ذات فرشتگان از انسان بالاترند.

آیا می توان از مفهوم کرامت انسان، قاعده ­ای درست کرد و از آن در عرصه فقه و حقوق استفاده کرد و براساس آن، عموم یا اطلاق آیه یا روایتی را محدود کرد؟

کرامت انسان به عنوان یک اصل، معنایش این است که انسان تکویناً کرامت دارد. ولی از نظر مصداق، تا شارع نگوید که کرامت چیست، ما خودمان نمی ­توانیم تشخیص دهیم کرامت کدام است. تشخیص کرامت در مسائل حقوقی بسیار دشوار است. منتسکیو می ­گوید: وقتی به این مطلب فکر می­کنم که فرد گمراهی در صدد فهم حقیقت قانون است، برخود می ­لرزم!

گاهی مسئله، ریاضی یا فلسفی است که گرچه درک و تصورش سخت است، ولی وقتی که تصور شد، دیگر آسان است و نتیجه آن صد در صد است.

اما در مسائل حقوقی، هیچ وقت نتیجه صددرصد نیست. حجاب و بی­ حجابی، هر کدام مشکلاتی دارند؛ این مشکلات را روی هم می ­ریزند و با یکدیگر می­ سنجند و پس از سنجش اگر یک طرف شصت درصد شد و طرف دیگر چهل درصد؛ آن شصت درصد به منزله صددرصد است. واقعاً تشخیص بد و خوب و سود و زیان در مسائل حقوقی مشکل است. قرآن درباره ربا فریاد می ­زند که ربا جنگ با خدا و رسول است؛ اما کسانی مانند منتسکیو می­ گویند بدون ربا، اقتصاد نمی ­چرخد.

پس کرامت انسانی به عنوان یک قاعده کلی درست است، ولی این مقدار دردی را دوا نمی­ کند. باید مشخص شود که امری خلاف کرامت انسانی است تا بتوان برداشت فقهی کرد؛ بیان شد که مشخص شدن باید از طریق شارع باشد.

آیا مواردی وجود دارد که بتوان گفت خلاف کرامت انسانی اند؟

بله، مثلاً اگر گفته شود برای روابط زن و مرد قرار ازدواج لازم نیست، این خلاف کرامت انسانی است. ولی بیش از این دیگر عقل نمی­ فهمد که این قرار داد، بهتر است با کتابت باشد یا با لفظ بودن بهتر است و یا به نحو مع اطاة باشد. احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است، ولی ما این مصالح و مفاسد را تشخیص نمی ­دهیم.

پس از نظر شما اصل کرامت انسانی نمی­ تواند به عنوان یک قاعدۀ فقهی مطرح باشد.

بله، ما نمی ­توانیم مصادیق را درک کنیم.

امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه، در توصیف وضعیت دوره جاهلیت، می­ فرماید پیغمبر(ص) با بعثت خود مردم را از گمراهی­ ها و گرفتاری­ها نجات داد. در آن وضعیت اغنیا اموال فقرا را می­ خوردند و مردم تیره روز، دختران خود را زنده به گور می کردند. آیا این دلالت ندارد که امور براساس فطرت انسانی قابل درک است و انسان براساس آن می­ تواند حق را از باطل تشخیص دهد. آیا نمی توان حق و باطل بودن بعضی از احکام و یا قیود آنها را تشخیص داد؟

آن چه حضرت(ع) در این خطبه بیان می­ فرماید، درباره مصادیق مادی زندگی و وضعیت خوراک مردم در دوره جاهلیت است و البته درباره جنبه­ های معنوی زندگی آنها که از مصادیق روشن می­­ باشد، مانند بد بودن قتل و غارت نیز سخن می گویند. مصادیق دیگر را که این گونه قطعی نیستند، نمی توان با اصل کرامت درست کرد. مصادیق کرامت را باید از شارع گرفت.

در مورد مرتد فطری حکم مشهور فقها این ا ست که باید به قتل برسد. آیا براساس بدیهیات فطری می ­توان گفت مرتدی که عن شبهه از دین برگشته باشد، حکمش اعدام نیست؟

آیا ملاک این حکم روشن است؟

از شما می ­پرسیم؟

اگر نظر شارع این باشد که به طور کلی، کسی حق ندارد ارتداد خود را ـ ولو از روی شبهه باشد ـ علنی کند. واقعاً اگر شبهه دارد برود تحقیق کند، زیرا بیان علنی و عمومی ارتداد موجب اضمحلال دین می­ شود و مغرضین سوء استفاده می­ کنند و علنی کردن موجب گمراهی دیگران هم می­ شود. با آن حکم شاید چند نفری بی ­گناه کشته شوند، ولی ضرر سوء استفاده مغرضین از این طرف خیلی بیشتر است. از کجا بدانیم که ارتداد شخص از روی شبهه است یا این که مغرضانه می باشد. ملاحظه می کنید که تشخیص این مسئله بسیار دشوار است. از این مصادیق در زمان ما فراوان پیدا می­شود؛ مثلاً بعضی خیال می ­کنند عده نگه داشتن زن مطلقه برای جلوگیری از اختلاط میانه است. می­ گویند اگر رحم زن را در آورند و یا قرص ضد بارداری استفاده کند دیگر عده لازم نیست. اما متوجه نیستند که اگر این باشد نباید عده در ازدواج دائم و موقت متفاوت باشد، در حالی که متفاوت است! این افراد توجه ندارند که این نکته یکی از حکمت های حکم عده است، زیرا اگر کسی الان عروسی کند و برود بعد از بیست سال برگردد و همسرش را طلاق دهد، زن مطلقه او هم باید عده نگه بدارد.

ازدواج احترام دارد، وقتی حرمت شکسته شد، باید مدتی حریم نگه داشت. این در فرهنگ ایران قدیم هم بود.

بله اگر موردی قطعی بود و عقل مقدس و پاک و فطرتِ قاطع، حکم کند امر دیگری است ولی مسئله به این روشنی نیست. اگر اصل کرامت انسان این کارائی را می ­داشت یکی از مرجحات باب تعارض به حساب می ­آمد تا این قدر گرفتار تعارضات نشویم؛ یعنی کرامت انسان در کنار موافقت با کتاب مخالفت با عامه و شهرت از مرجحات می ­شد.

شما منشأ کرامت انسان را چه می ­دانید و آیا کرامت انسان مطلق و بدون هرگونه قیدی است یا این که قید ایمان در سعه و ضیق آن دخالت دارد؟

آنچه آیه شریفه می­ گوید این است که خداوند انسان را، تکویناً اشرف مخلوقات قرار داده است. اما یک کرامت هم در مقام جعل قانون برای انسان وجود دارد که ما نه اصل آن را و نه قید آن را بدون اشاره شارع درک نمی­ کنیم؛ مگر در قطعیات فطری. لذا در این بخش تابع شرع می ­باشیم. منشأ کرامت تکوینی هم همان گونه که گفتیم از جهات عقلانی است. ما گر چه از عالم نفس می­ باشیم ولی به عالم عقل پیوند داریم و فعل روح هستیم و روح مجرد کامل است و ارزشمند. خداوند این ارزش تکوینی را به همه انسان ها داده است: (فالهمها فجورها و تقویها). ا ین مطلب را ما می­ فهمیم و قبولش داریم.

ولی همان طوری که گفتم تشخیص مصداق مشکل است و باید شرع بیان کند؛ مثلاً در موضوع تفاوت یا تساوی زن و مرد، بعضی می­ گویند زن و مرد مثل هم هستند. در حالی که هر عاقلی و حتی خود زنان می ­دانند که احساساتشان بیش از عقلشان است و همین غلبه احساس بر عقل مفاسدی به وجود می ­آورد. اما با این وضع الی ما شاء الله فقیه پیدا می­ شود و بر تساوی زن و مرد اصرار دارند! متکلم و فیلسوف پیدا می­ شود که اصرار دارند قرآن را طوری بفهمانند که هر خانمی بگوید من با مردها هیچ فرقی ندارم! می­ بینیم ملّایی کتاب می­ نویسد و می­ گوید زن ها می توانند مرجع تقلید و ولیّ امر شوند!

بله، انسان مسجود ملائکه است و أجنّه هم مأمور شدند در مقابل او کرنش کنند و او از این نظر کرامت دارد، ولی در مسائل حقوقی ملاکِ کرامت چیست و کدام راه درست است، خیلی روشن نیست و شارع باید برای ما بیان کند.

*. زندگی نامه

در ماه رجب 1357 قمری (مهر ماه 1317 ش) در شهر مقدس قم در یک خانواده متدین دیده به جهان گشود. پس از گرفتن مدرک ششم ابتدایی و خواندن مقداری از درس های متوسطه وارد حوزه علمیه قم گردید و به سرعت به مدارج علمی دست یافت. پس از خواندن مقدمات و سطوح متوسطه و عالی در هیجده سالگی در درس خارج فقه مرحوم آیة الله العظمی بروجردی و مرحوم امام خمینی شرکت نمود و از اساتید دیگری همچون آیات عظام: اراکی، گلپایگانی، حائری، محقق داماد و میرزا هاشم آملی ـ رضوان ا... علیهم اجمعین ـ بهره برد و در فلسفه و تفسیر نیز از محضر علامه طباطبائی کسب فیض نمود.

از ابتدای شروع مبارزات دوران ستم شاهی در متن مبارزات بود و فعالیت های گسترده ای در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی سال 41 و سپس در دوره دوم و سوم مبارزات (رفراندوم و کاپیتیولاسیون) داشت که بارها مورد اذیت و آزار ساواک قرار گرفت که از جمله باید به تبعید سال 44 و زندان سال 51 و سپس زندان حدود چهار ساله 52 تا آخر 55 و آنگاه تبعید سال 56 تا نزدیک پیروزی انقلاب اشاره کرد.

ایشان از همان اوایل تحصیل در حوزه مقدسه به تدریس نیز اشتغال داشته و بیشتر رشته های تحصیلی حوزه چون ادبیات، منطق، فلسفه، فقه و اصول را تدریس نمودند و اینک از علما و مدرسین جامع حوزه قم می باشند. ایشان در عین حال دارای تألیفات فراوان در موضوعات مختلف است که حدود سی جلد آن منتشر شده است که برخی از آنها به شرح زیر است:

1 ـ تعلیقه ای بر منظومه؛ 2 ـ مقصود الطالب؛ 3 ـ منطق مقارن؛ 4 ـ تفکر؛ 5 ـ فلسفه؛ 6 ـ آغاز فلسفه؛ 7 ـ شناخت قرآن؛ 8 ـ خدا در نهج البلاغه؛ 9 ـ شرح عروة الوثقی در چهار جلد؛ 10 ـ نگاهی به بردگی؛ 11 ـ مقدمه ای بر امامت؛ 12 ـ یک تبعیدی؛ 13 ـ قانون اساسی در اسلام؛ 14 ـ مالکیت خصوصی در اسلام؛ 15 ـ بررسی ملاک های روانی در اسلام؛ 16 ـ مذهب؛ 17 ـ نگاهی به سیستم سیاسی اسلام؛ 18 ـ تعلیقه بر ملحقات عروة؛ 19 ـ لولا فاطمة؛ 20 ـ علوم قرآنی؛ 21 ـ مالکیت ها؛ 22 ـ رسالة توضیح المسائل؛ 23 ـ منهاج الاحکام (رسالة عربی)؛ 24 ـ مناسک حج و عمره؛ 25 ـ عدالت اجتماعی در اسلام (ترجمه)؛ 26 ـ ترجمه جلد دهم تفسیر المیزان؛ 27 ـ اخلاق و عرفان در وضو و نماز؛ 28 ـ خودسازی و مسائل روانی؛ 29 ـ خاطرات (مجموعه مصاحبه های مرکز اسناد) و مقالات و مصاحبه های بسیاری که در مطبوعات منتشر شده است.

ایشان هم اکنون در قم به تدریس درس­های خارج فقه و اصول می ­پردازند.

 

منبع: همایش بین المللی امام خمینی(س) و قلمرو دین (1) کرامت انسان / مصاحبه های علمی، مجموعه آثار 13، ص 193.

. انتهای پیام /*