مجله کودک 408 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 408 صفحه 13

موقع فقط یک شاگرد بودم. از ساعت 6 صبح میرفتم به مغازه تا ساعت 10 شب. تمام سرتاپایم پر از خاک اره بود. کارهایی مانند سمباده زدن را انجام میدادم، یادم میآید استادکارم به من میگفت باید این قدر سمباده بزنی تا اینکه چوب این قدر صاف شود که مانند آینه بتوانی عکس خودت را در آن ببینی! · چند سال شاگردی کردید تا توانستید قاب ساختن را یاد بگیرید؟ مدت کمی نبود. آن دوره فرق میکرد و همه استادکارها همه فنون را به راحتی به شاگردهای خود یاد نمیدادند. حدود 12 سال شاگردی کردم، حتی یادم میآید بعد از اتمام خدمت سربازی حدود دو سال هم باز شاگردی میکردم، بعد از اینکه به ساختن قاب مسلط شدم با یک قابساز دیگر به طور شراکتی مغازهای تهیه کردیم و شروع به کار کردیم، چند سال بعد هم خودم این مغازه را خریده و الان حدود 30 سال است که در این مغازه به قابسازی مشغولم. · تا به حال چند تا قاب ساختهاید؟ نمیدانم، خیلی زیاد. کارم کم رونق نبود و در همین جا چند شاگرد داشتم که در ساختن قاب به من کمک میکردند. · اولین قابی را که ساختید به خاطر دارید؟ اولین قابی را که بریدم به یاد دارم که باعث شد یک کشیده از طرف استادکارم دریافت کنم. · چرا؟ خب تقصیر خودم بود. بیاجازه آن کار را کرده بودم، استادکارم نبود. چوب را برده بودم و در حال میخ زدن به آن بودم که سر رسید. · بعد چه شد؟ پس از نوشجان کردن آن سیلی، نشستم و یک گریه مفصل کردم. · چرا بدون اجازه آن کار را کردید؟ کنجکاوی، سن زیادی نداشتم و کنجکاوی زیادم باعث این کار شد. ادامه دارد تخمین زده شدهاند. ناخن ما هم قسمتی از پوشش پوست ماست که از پروتئین مخصوصی به نام «کراتین» درست شده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 408صفحه 13