مجله کودک 73 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 73 صفحه 6

گزارش دوست نام من هم مثل پدرم علی است! نُه ساله یا ده ساله است، در کلاس چهارم دبستان درس می­خواند و سالهاست که به همراه مادر و خواهر بزرگترش در همسایگی خانۀ ما زندگی می­کنند. مادرش وقتی که او به دنیا آمد، نامش را «علی» گذاشته است. علی هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش در یک تصادف رانندگی ازدنیا رفت. او هیچ­وقت پدر را ندیده است. امّا هر کسی از علی در مورد پدرش سئوالی می­کند، بلافاصله می­گوید: «نام پدرم هم مثل خود من علی است.» از شما چه پنهان، همیشه پیش خودم فکر می­کردم همان طور که علی می­گوید، نام پدرش علی بوده، و اصلاً به همین خاطر هم مادر علی اسم او را هم علی گذاشته است. اما به طور اتفّاقی متوجّه شدم که نام پدر علی، «علی» نبوده و اهالی محل او را (احمد اقا) صدا می­زدند. یک روز از مادر علی پرسیّدم: «چرا علی می­گوید که نام پدرش علی است امّا همه پدر اورا احمد اقا صدا می­زدند؟» مادر علی لبخندی زد و گفت: «بهتر است از خود علی بپرسیّد.» به سراغ علی رفتم و این سئوال را از خود او پرسیّدم، غافل از اینکه همین سئوال کوتاه بهانۀ خوبی می­شود برای گزارش این شماره دوست و آشنایی شما با علی. -از علی می­خواهم تا خودش را کامل معرّفی کند، می­گوید: «نام من علی است، در کلاس چهارم دبستان درس می­خوانم، آخرین معدّل تحصیلی­ام 25/19 بوده و فامیلی­ام را هم نمی­گویم تا در مجله­تان چاپ نکنید!» می­پرسم: «چرا دوست نداری تا نام خانوادگی­ات را در مجلّه چاپ کنیم؟» علی پاسخ می­دهد: «بعضی­ها فکر می­کنند بچّه­هایی مثل من که پدر ندارند؛ با بقیّه بچّه­ها فرق می­کنند و به همین خاطر باید برای آنها دلسوزی کرد. من هم ترجیح می­دهم نام خانوادگی یا عکسم را چاپ نکنید تا راحت­تر بتوانم با شما صحبت کنم.» بعد از پاسخ علی بیشتر در این مورد اصرار نمی­کنم و از او می­پرسم: «قبلاً به من گفته بودی که نام پدرت هم مثل خودت علی است.امّا بعداً شنیدم که نام پدر تو احمد بوده؛ جریان چیست؟» علی پاسخ می­دهد: «به شما راست گفته­اند که نام پدرم احمد بوده، امّا باور کنید که خود پدرم گفته است که بابایم علی است.» از او می­خواهم تا بیشتر توضیح بدهد: «چگونه پدری که قبل از تولدش پیش خدا رفته است، با او صحبت کرده و به او گفته که نامش علی است.» علی در پاسخ من می­گوید: «همان طور که می­دانید پدرم قبل از به دنیا آمدن من فوت کرده و پیش خدا رفته است. من هم به غیراز عکسهای بابا و خاطره­هایی که مادر یا خواهرم از او تعریف کرده­اند، چیز دیگری از پدر نمی­دانم و به همین خاطر هم تا چند وقت پیش خیلی ناراحت بودم. تا اینکه یک روز در مدرسه، معلّم دینی­مان داستانی از زندگی حضرت علی (ع) برایمان تعریف کرد که نشان می­داد، این امام بزرگوار در زمان زندگی پدر برکتشان برای بچّه­هایی که پدران خود را از دست داده بودند، همیشه مانند یک پدر مهربان، پدری می­کردند. با شنیدن این ماجرا آرزو کردم که ای کاش من هم مانند آن بچّه­ها در زمان زندگی حضرت علی (ع) زندگی می­کردم تا لااقل اگر پدرم را از دست داده­ام، پدر به مهربانی ایشان

مجلات دوست کودکانمجله کودک 73صفحه 6