مجله کودک 73 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 73 صفحه 30

جنگل پر دردسر قصه شانزدهم آخرین ننه کلاغه قسمت دوم یلدا شرقی وقتی توی جلسه­ای که ننه کلاغه گذاشته بود، خاله میمون پیشنهاد داد که آقا خرسه پلیس شود، آقا خرسه خیلی خوشحال شد و دلش می­خواست، مثل پسرش خُرخُر بالا و پایین بپرد؛ اما جلو بقیه بد بود. خُرخُر داد زد: «آخ جون، آخ جون بابام پلیس می­شه.» خانم قورباغه تندی گفت: «چرا آقا خرسه پلیس بشه؟ او و بچه­اش از همه بیشتر دردسر درست می­کنن.» آقا خرسه عصبانی شد و گفت: «کی؟.... کی دردسر درست می­کنه؟... هر چی باشه من تنها حیوونی­ام که رانندگی بلده.» آقا خرگوشه گفت: «ببخشید آقا خرسه­ها، مثل این که عمو زحمتکش خیلی بهتر از تو رانندگی بلده تازه این عمو زحمتکش بود که به تو رانندگی یاد دادها.» عمو زحمتکش اخمهایش را کرد توی هم و گفت: «ببخشید آقا خرگوشه­ها، مثل این که من آدمم­ها، حیوون نیستم.» هیچ کدام از حیوانات نفهمیدند که چرا عمو زحمتکش از حرف آقا خرگوشه ناراحت شد. یکدفعه می­مو پرید وسط جلسه و یک پشتک زد و گفت: «من یک پیشنهاد دارم.» ننه کلاغه گفت: «می مو، بهتره یک گوشه بشینی و این قدر وول نخوری. اون جوری هم می­شه پیشنهاد داد.» می مو رفت سر جایش نشست و گفت: «به نظر من نوبتی پلیس بشیم، بچه­ها هم بشن.» عمو زحمتکش گفت: «آره، فقط مونده که بچه­ها پلیس بشن و تمام جنگل رو به هم بریزن و هی خرابکاری کنن.» قورقوری گفت: «مامانی، اصلاً این عمو زحمتکش با بچه­ها لجه.» خانم قورباغه بچه­اش را ناز کرد و گفت: «نه عزیزم، این جوری نیست.» ننه کلاغه حرف نمی­زد، داشت به پیشنهاد می مو فکر می­کرد. خورخور، پسر آقا خرگوشه هم گفت: «منم می­خوام پلیس بشم.»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 73صفحه 30