
اگر شما به جای من قرار بود که سئوال بپرسید اوّل
چه سئوالی مطرح میکردید؟
لطفاً کلک نزنید. سئوال پرسیدن وظیفه شماست و من
فقط میتوانم به سئوالهای شما پاسخ بدهم.
حالا که این طور است،ابتدا کمی از مانا نیستانی
بگویید.
یک مرد 29 ساله، فارغالتحصیل رشتۀ معماری تا مقطع
فوق لیسانس، کاریکاتوریست، فعلاً طرّاح داستانهای مصور
مجله دوست،معمولاً مهربان و گاهی موقعها هم عصبانی.
اگر همۀ اینها را با هم جمع کنید، میشود مانا نیستانی.
گفتید که مهربان، امّا بعضی وقتها عصبانی. چرا؟
از شما چه پنهان چون که بعضی وقتها از دندۀ چپ بلند
میشوم!
حکایت ضربالمثل «از دندۀچپ بلند شدن» را
میدانید؟
بدون تعارف نه، نمیدانم. من از کودکی یاد گرفتهام به
چیزی که نمیدانم اعتراف کنم و بدون رو در بایستی بگویم
که بلد نیستم.
بهخاطر داریدکه در دوران کودکی و در چند سالگی برای
اولین بار نقّاشی کشیدید؟
اگر بگویم که به خاطر دارم،دروغ گفتهام. امّا اسناد و
مدارکی که برادر بزرگم «توکا» از نقّاشیهای دوران کودکی
من نگه داشته است، نشان میدهد که کودک
با استعدادی بودم و از همان سالهای ابتدای کودکی
دستم به هر چیزی که میرسید، روی آن
نقّاشی میکردم.
از نمرههای نقاشیهایتان در
دوران مدرسه هم چیزی به خاطر ندارید؟
فقط به خاطر دارم که به غیر از یک بار، همیشه از
نقّاشی نمرۀ بیست گرفتم. آن یک بار هم که نمرۀ
نقّاشیام بیست نشد، همۀ بچّههای کلاس نمرۀ
نقّاشیشان بیست شد به غیر از من. دلیلش هم این بود
که نقاشی همۀبچّههای کلاس را من برایشان کشیده
بودم!
شاید در میان شما کمتر کسی پیدا شود
که از طرفداران پر و پا قرص داستانهای
مصوّر مجله به حساب نیاید. حتماً میدانید
که نویسنده و طرّاح این بخش، آقای «مانا
نیستانی» است و نیکی، موجی، شاخ طلا و
سایر شخصیتهای دوست داشتنی این
داستانها حاصل ذهن خلّاق و دستهای
هنرمند ایشان است. در آخرین شمارۀ
امسال «دوست» به دیدار این دوست
خوب مجله رفتهایم و با او به گفتگو
نشستهایم.
آ ن روز
برای همیشه
از «عمو نوروز»
خداحافظی کردم
امیر قمشی
مجلات دوست کودکانمجله کودک 77صفحه 26