مجله کودک 229 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 229 صفحه 15

زد اما هیچ موجود زنده­ای ندید بعد فریاد بلندی کشید تا شاید کسی صدای او را بشنود اما به جز خودش هیچ کس در آنجا نبود. قورباغه ناراحت شد و احساس کرد که موجود بی­ارزشی است و به همین خاطر او را به یک چنین جای دور و پرتی فرستاده­اند. او لباس ابریشمی و کلاهش را درآورد و گفت: «دیگر نمی­خواهم زنده بمانم.» چند ساعت گذشت اما قورباغه همچنان زنده ماند. او به داخل فضاپیما برگشت که یکدفعه در فضاپیما بسته شد و شروع کرد به حرکت کردن. قورباغه هرچه سعی کرد در آن را باز کند نتوانست. بعد از اینکه خسته شد آمد کنار پنجره فضاپیما و دید که به زمین نزدیک می­شود. وقتی قورباغه ناقص­الخلقه به زمین رسید عدۀ زیادی منتظر او بودند و از او عکس و فیلم تهیه کردند و او را با احترام به محل مناسبی بردند. قورباغه ناقص­الخلقه فهمید او اولین موجود زنده­ای بود که به سیاره­ای دور و ناشناخته رفته و بعد از اینکه لباسهایش را درآورده و زنده مانده دانشمندان فهمیده­اند که در آنجا اکسیژن وجود داشته و این کشف بزرگی در عالم فضانوردی بود و همه آن را مدیون قورباغۀ ناقص­الخلقه می­دانستند. قورباغۀ ناقص­الخلقه معروف شد و تمام اعضا سازمان فضانوردی با او دوست شدند و او را دوست داشتند. قورباغۀ ناقص­الخلقه هم تا آخر عمر پنج ساله­اش در سازمان فضانوردی ماند و به قورباغه­هایی که می­خواستند به فضا بروند آموزش می­داد . کرایک به دستور ایزما، تصمیم می­گیرد که امپراتور شتر شده را بیـرون از شهر ببرد واو را نابود کند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 229صفحه 15