مجله نوجوان 61 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 61 صفحه 26

هنر علیرضا سلطانی داستان آفرینش در کارگاه های هنر در افسانه های یونانی آمده است که روزگاری مجسمه سازی زندگی می کردکه تنها بود. این مجسمه ساز طی سالها مجسمه ای را با دقت فراوان ساخت، روزها و شبها وقت صرف کرد تا مجسمه حاضر شد. تنهایی مجسمه ساز باعث شده بود که وقت زیادی را صرف ساختن این مجسّمه کند به اندازه ای که زندگی خود را با این مجسمه آمیخته می دید . وقتی مجسمه کامل شد روزها و شبها روبروی مجسمه می نشست و به آن نگاه می کرد این جریان ادامه داشت تا اندازه ای که مجسّمه ساز، عاشق مجسّمه خود شد. .بعد از مدتها بر اثر شدت علاقه مجسمه ساز روزی رسید که الهه عشق پا به زمین گذاشت و سراغ مجسمه ساز و مجسمه اش رفت. از روح خود در مجسمه دمید و مجسمه جان گرفت. این افسانه که ریشه در باورهای یونانی دارد اشاره ای است به ذات هنرهای کارگاهی و دستی. تا به حال فکرکرده اید که چرا فرشهای دستباف ارج و قرب بیشتری نسبت به فرشهای ماشینی دارند؟ یا به این اندیشیده اید که چرا درها و پنجره های قدیمی و دست ساز بیشتر از در و پنجره های امروزی که با ماشینهای صنعتی وانواع ابزار آلات ساخته می شوند مورد توجه مردم هستند ؟ یا چرا بناهای قدیمی باتمام سادگی جذاب تر و دیدنی تر از بناهای امروزی هستند؟ گذشته از اینکه اغلب اینها دارای ارزش تاریخی هستند، چیزی عمیق تر با خود دارند که قابل توجه و تأمل است. فکر کنید کسی که فرشی را می بافد چه مدت زمان صرف می کند تا فرش تمام شود و به این نکته توجه کنید که فرشباف تمام وقتی را که صرف بافتن فرش می کند با این فرش نفس می کشد. یعنی با هر گره ای که می زند خواه ناخواه نفس خود را هم نثار گره هایی می کند که می زند. یا مثلا نجار که با وسایل اوّلیه تکه های چوب را سر هم می کند خواه ناخواه نفس خود را در بافتهای چوب جا می دهد . اگر بیشتر دقت کنید و نفس یک هنرمند را روح تصور کنید، می بینید که هنرمند به اشیا مرده و بی جان با نفسهای خود روح می دمد و حاصل این کارها اگر چه در مقابل محصولات ماشینی از ظرافت و دقّت کمتری برخوردارند ولی در عوض دارای روحی هستند که هنرمند در تمام لحظات کاری خود در آنها دمیده است، اساس هنر هم همین است. یک هنرمند با اثر هنری خود زندگی می کند، نفس می کشد، بزرگ می شود و بعد از این که اثر کامل شد شما می توانید گوشه هایی از زندگی، اندیشه و دغدغه های هنرمند را لابه لای گره های قالی، ترکیب رنگهای یک نقاش وگوشه هایی از بناهای قدیمی و دست ساز پیدا کنید. این دقیقا مثل آن است که هنرمند تکه ای از خود را جدا کند و درنهاد یک اثر هنری امانت بگذارد تا این تکه جدا شده برای سالهای سال ضامن ماندگاری یک اثر هنری شود اگر به خاطر داشته باشید بارها این جمله را از امام خمینی خوانده ایم که هنر دمیدن روح تعهد در انسانهاست. کسی که با کار طاقت فرسا روزها و شبها به خلق یک اثر هنری مثل تابلوی نقاشی، مجسمه، سفال و ... می پردازد یقینا باید انسانی باشد که نسبت به کاری که انجام می دهد متعهد است. این تعهد هم فقط از انسانی ساخته است که از نظر اعتقادی به جایگاهی ویژه رسیده باشد. بسیار هستند هنرمندانی که حتی ریشه های اعتقادی خود را در اثر خود به یادگار می گذارند. خیلی از هنرمندان ایرانی قبل از انجام کار وضو می گیرند و بعد شروع به کار می کنند. یا در کشورهای شرقی می بینیم که هنرمندان قبل از انجام کار، مناسک مذهبی خاصی را برگزار می کنند و بعد دست به کار می شوند. پس می بینید که فقط تغییرات فیزیکی نیست که یک شی ء بی جان را به یک اثر هنری تبدیل می کند. بلکه این وسط کنشهای عاطفی، اعتقادی، حسّی و چیزهای پر رمز و رازی هم هست که اتفاق می افتد و پشتوانه ای برای اثری می شود که سالهای سال و قرنها مثل موجودی زنده در ذهن و ضمیر بازدید کنندگان جاودانه شود. این دفعه که پا به یک گالری نقاشی گذاشتید یا یک مجسمه را دیدید . یا از یک بنای قدیمی بازدید کردید به این فکر کنید که سازنده این اثر چقدر وقت صرف ساختن آن کرده است و چقدر از روح هنرمند در آن باقی مانده است . دنبال رنگها، بافتها، نشانه ها و علامتهایی باشید که می تواند به شما کمک کند تا بفهمید که وقتی هنرمند روی قسمتی از اثر کار می کرده چه حسی داشته و به چه چیزی فکر می کرده است و اصلا در تمام مدتی که برای خلق آن وقت صرف کرده به چه چیزهایی اندیشیده و به چه باورهایی رسیده است کار سختی نیست فقط کافی است که کمی دقت کنید و سعی کنید که با اثر هنری کمی ارتباط برقرار کنید تا به رازهای درون کائنات پی ببرید.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 61صفحه 26