مجله نوجوان 116 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 116 صفحه 6

باقری: برنامه ریزی مستقلی وجود نداشت، عوامل موجود در اطرافم، من را به این سمت کشاند. جالب اینکه خانواده‏ام با ورزش کردن من مخالف بودند چون روی تحصیلم تأثیر منفی داشت. اگر چه حالا خوشبختانه من و حاجی در رشتۀ تربیت بدنی، تحصیل می‏کنیم. رضازاده: به آن شکل برنامه ریزی خاصی نبود. درنظر داشتم قهرمان شوم، یعنی آرزویم بود که قهرمان کشور و در نهایت آسیا شوم، هیچوقت فکر نمی‏کردم که به اینجا برسم. نهایت آرزوهایم قهرمانی آسیا بود اما حالا به لطف خدا خیلی بیشتر از آن را دارم. * حال که صحبت از آرزوها شد، بفرمایید که چقدر از آرزوهای دوران نوجوانی شما برآورده شده است؟ رضا زاده: آرزوی قهرمانی داشتم که به آن رسیدم (با خنده). یک آرزوی دیگر هم مثل اکثر بچّه‏ها داشتم و آن اینکه خلبان شوم. خیلی دوست داشتیم که از تجربیات این دو قهرمان برای شما نوجوانان بنویسیم. خیلی دوست داشتیم همة لحظات آن فضای صمیمانه را برایتان توصیف کنم. از رفاقت بین دو دوست که احترام خاصی برای هم قائل بودند. از اینکه هر سؤالی را که می­خواستند جواب بدهند، اول نگاهی به هم می­کردند و آن که آماده تر بود پاسخ می­داد. از جواب دادن به تلفنهای همراه چندگانة شان که با هر کدام، به یک زبان صحبت می­کردند، ترکی، فارسی، کردی و قشنگتر از همه، زنگ تلفن همراه رضا زاده که بانگ رسای یا ابوالفضل با صدای محکم «سلیم مؤذن زاده اردبیلی» از آن شنیده می­شد. اما افسوس که تعداد صفحات مجله محدود است. البته تا به حال چند باری به لطف کاپیتانها به داخل کابین دعوت شده‏ام. می‏شود گفت که تا حدودی به آرزوی خلبانی هم رسیده‏ام اما هنوز نَرانده‏ام. باقری: حس می‏کنم که هیچگاه دوران نوجوانی نداشته‏ام. چون تمام این دوران را درکرمانشاه، در میان آتش و دود جنگ گذرانده‏ام. * آقای رضا زاده، اگر آرزوی فرزند شما- ابوالفضل 3 ساله- در نوجوانی، وزنه‏برداری یا چیزی که شما دوست دارید نباشد، برخورد شما چه خواهد بود؟ رضا زاده: آرزوی هر پدر و مادری خوشبختی و سربلندی فرزندش است. من هم دوست دارم پسرم افتخار آفرین مملکتش باشد اما هیچگاه چیزی را بر او تحمیل نخواهم کرد. اگر چه خوشبختانه، او از حالا نسبت به این ورزش علاقه نشان می‏دهد و وزنۀ کوچک خود را با نام مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام بلند می‏کند و بالای سر می‏برد و در آخر هم با تکان دادن سرش، تمام حرکات مرا تقلید می‏کند. * ورزش چه تأثیری بر روحیه و اخلاق شما داشته است؟ باقری: من در دوران نوجوانی، بسیار شلوغ بودم. زنگهای تفریح در مدرسه والیبال بازی می‏کردیم و تا نتیجه نمی‏گرفتیم بازی را رها نمی‏کردیم. همین شیطنتها باعث شد که من سه بار مدرسه‏ام را عوض کنم. زمانی هم که اولین مدالم را در نوجوانی گرفتم، عاشق مدال شدم اما خوشبختانه، طبیعت ورزش این است که ناخودآگاه غرور از بین می‏رود. البته خود شخص نیز باید کنترل کنندۀ خوبی باشد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 116صفحه 6