شهریار زنجانی
نهایت عشق
امشب ستاره باران است. میخواهیم امشب خشت ایمان بر روی ایمان بگذاریم و قلعهای
محکم بنا کنیم در میان حصار محکم تقوا تا از حملات بی دریغ شیطان در امان باشیم.
می خواهیم به هر جا که نظر میاندازیم پاکی باشد تا چشمان و نگاهمان پاک شود.
چشمت را باز کن ! بازتر! آنچنان که ستاره باران امشب را ببینی. آنچنان که فرود فرشتگان
را ببینی. ببینی که هزاران هزار ملائک مقرّب میآیند و میروند. زمین پر از برکت است.
امشب تنها خیر و برکت میآورند. امشب را قدردانی کن. امشب شب قدر است. ببین چه
قدری ! ببین در کجائی ! که هستی ! خودت را محاسبه کن، قبل از آنکه به حسابت رسیدگی
شود. آنچه کردهای در ترازوی وجدانت بگذار.
البته تو هیچ بدی نکردهای ! تو پاکی ! قلبت همچون آینه است. نگاهت به زلالی چشمههای
بهاری است. به شفّافی آبی که در بهار از زیر برفهای زمستانی راه میگیرد و خنکای دلچسبی
دارد. تو همچون شکوفههای سفید سیب هستی که در انتظار به بار نشستن هستند. تو
نوجوانی !
ولی اگر قدر خودت را ندانی، اگر شب قدر را بی آنکه به خویشتن نگاه کنی بگذرانی، دلت
زنگار میگیرد و سخت میشود. آنقدر سخت که دیگر حتّی نشستن شبنم اشکی بر
گونههایت محال میشود.
باید خودت را ایمن سازی. زیر چتر قرآن پناه گیر. استغفرالله بگو تا ورد
زبانت کلام خدا باشد و به خودت یادآور شوی که باید بخشیدهشد. تو
پاکی ولی امامان معصوم هم هیچگاه از ذکر خدا غافل نمیشدند تا
بندگان خدا بدانند که لغزش در کمین است. هر چند که چون
کوهی استوار باشند. شیطان برای رخنه به دلهای بزرگ
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 139صفحه 20