لا فتی الا علی...
شمشیر میجنگد ولی شمشیر من شکسته شده است.»
پیامبر شمشیر خود را که ذوالفقار نام داشت به علی
داد. امام علی پیاپی و بدون وقفه، با آن شمشیر از
حملات دشمن جلوگیری میکرد، سراسر بدنش مجروح
شده بود، به طوری که شناخته نمیشد.
جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:
یا محمد ان هذه لهی المواساة
«ای محمد! برادری و فداکاری یعنی این»
پیامبر فرمود:
انه منی و انا منه
«علی از من است و من از او هستم»
جبرئیل گفت:
و انا منکما
«و من از شما هستم»
و حاضران زمزمهای از طرف آسمان شنیدند که
می گفت:
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
«جوانمردی مانند علی وجود ندارد
شمشیری جز ذوالفقار نیست»
آری فداکاری امام علی آن چنان
شکوهمند بود که پیامبر افتخار
میکرد که علی علیه السلام از او
است. و جبرئیل بزرگترین فرشتۀ
مقرب درگاه خدا آرزو میکرد
که از پیامبر و از علی باشد
یعنی دارای چنان فضائلی باشد
که پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم
و علی علیه السلام دارای آن بودند.
جنگ احد فرا رسید. جنگ بسیار سختی بود. کار به
جایی رسید که در قسمت آخر جنگ، سپاه دشمن پیروز شد
و همۀ مسلمانان فرار کردند. تنها امام علی همراه
پیامبر و یکی از اصحاب به نام «ابو دجانه انصاری» در
صحنه ماندند در برابر سپاه پنج هزار نفری دشمن که
جمعی از آنها کشته شده بودند و ابوسفیان، مکرر سپاه
خود را برای کشتن پیامبر تحریک میکرد. در این بحران
عجیب علی علیه السلام پروانهوار دور پیامبر میگشت و
از حملههای دسته جمعی دشمن جلوگیری میکرد. هر
وقت گروهی به سوی پیامبر حمله میکردند، در برابر
آنها میایستاد و آنها را پراکنده میکرد. بسیاری از افراد
دشمن را کشت و در این میان شمشیرش شکسته شد.
نزد پیامبر آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا ! مرد با
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 139صفحه 18