مجله کودک 136 صفحه 7

روز عزاست امروز خمینی بت شکن پیش خداست امروز». خانم کرم زاده یکی از مربیان بچه ها در حالی که اشکش را پاک می کند می گوید: «این صدا مرا به یاد چهارده خرداد سال شصت و هشت می اندازد. آن روز من درست هم سن همین بچه ها بودم. آن روز نه فقط بچه ها بلکه تمام ایران با چشمانی بهت زده و دل هایی پر از خون همین جمله را فریاد می زدند». چند دقیقه بعد به خیابان اصلی جماران می رسیم. تعدادی از اهالی مهربان جماران به همراه چند نفر از کارکنان دفتر امام (ره) به استقبال بچه ها می آیند و آنها را به سوی خانه امام خمینی راهنمایی می کنند. بچه ها در حالی که مرثیه کوتاهی را با هم زمزمه می کنند. به طرف حسینیه و خانه امام عزیز قدم بر می دارند. با رسیدن جمع بچه ها به ورودی خانه امام صدای گریه زنان و مردانی که مشغول زیارت بودند بلند می شود. می پرسم: «چرا با دیدن بچه ها تحت تاثیر قرار گرفته اید؟» مرد میانسال که او را یکی از افراد قدیمی خانه امام معرفی می کنند می گوید: «امام خمینی همیشه از دیدن بچه ها خوشحال می شدند ای کاش امروز امام اینجا بودند تا با دیدن بچه ها مثل همیشه برایمان لبخند می زدند». بعد از این که بچه ها با شاخه های گل ایوان مقابل اتاق کوچک امام را گلباران می کنند یکی از اعضای دفتر امام برای بچه ها صحبت می کند. او می گوید: «این اتاق کوچک تنها دارایی امام عزیزمان از دنیا که تازه آن را هم یکی از اهالی این محله به ایشان اجاره داده بود بچه ها! شاید باور کردنش سخت باشد اما باید دانید که در همین اتاق کوچک مقامات بلند پایه کشورهای قدرتمند دنیا در مقابل عظمت امام به زانو در آمدند ...» دیدار او به عنوان فرزند مسلمان شده صاحب کمپانی فیات با امام (ره) در کتاب خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی که قبل از شهادت او به چاپ رسیده نوشته شده است. آقای رفسنجانی در کتاب خود نوشته است که ادواردو قرار بود یک ماه قبل از شهادتش به ایران بیاید و به دیدار مقام معظم رهبری برود.