مجله کودک 136 صفحه 16
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 136 صفحه 16

بابا بزرگ می گوید آدم های خوب زندگی را طور دیگه ای می بینند. بوها را جور دیگه ای حس می کنند و در هر لحظه صدها شعله شمع توی دلشان روشن است. بابابزرگم خیلی دلتنگی می کنه. مخصوصا این روزها. وقتی من دلم برای کسی تنگ می شه، بابابزرگ بغلم می کنه منو می بوسی دلداریم می ده و می گه گریه نداره وقتی تو دلتنگ کسی هستی یعنی این که او در وجودت زنده است مهم هم همینه. نمی دانم اگر بابابزرگ این حرف ها را بلده چرا توی گوش خودش نمی ره. چند روز پش با هم به پارک رفته بودیم. جای شما خالی. اما موقع برگشتن عکس شما را روی دیوار یک ساختمان دید. خیلی سعی کرد من نفهمم. اما من فهمیدم که یواشکی اشکش را پاک می کنه. البته من به روی خودم نیاوردم فقط دستش را محکم تر گرفتم ... بابابزرگ می گوید زندگی مثل یک رویاست. جهان زیبا و خدا مهربان است و بخشنده. خدا دل پاک بچه ها را دوست دارد. چیزهای خوب ببین چیزهای خوب بشنو و چیزهای خوب ببین چیزهای خوب بشنو و چیزهای خوب یادبگیر تا دلت همیشه پاک بماند. و هر لحظه آماده باش چرا که او در هر لحظه از زندگیت ممکن است چیزی به تو هدیه دهد. آدم نمی فهمه که کی خوابش برده اما می فهمه که کی بیدار میشه. کاش می توانستم این گل را برای بابابزرگ هدیه ببرم. اما می دانم تا چند لحظه دیگر که بیدار شوم توی دستم نیست. عیبی نداره، به جایش کلی تعریف برای بابابزرگ دارم. حتما به من می گوید: «آن گل سرخ توی دل خود من روئیده». تلاشی برای فلسطینی ها ادواردو نسبت به مسایل جهان اسلام به ویژه فلسطین حساس بود. مثلا هنگامی که می دید مسلمانان بی گناه در فلسطین کشته می شوند می گفت: «من تکلیفم چیست؟ من نمی توانم همین طور بنشینم و نگاه کنم ...» مرتب به افراد مختلف تلفن می کرد. دوستانش می گفتند که این تماس های تو خطرناک است زیرا اگر قرار باشد تو را به شهادت برسانند با این حرفها در این کار سرعت خواهند داد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 136صفحه 16