«مرد مهتابی»
صدای نوحه توی کوچه پیچیده بود. هوا هوای غم بود و غصه. آسمان داشت نم نم گریه می کرد. آخر شب شهادت حسین (ع) بود. زهرا توی خانه لب حوض کاشی نشسته بود. دل زهرا هم مثل دل آسمان پر از غم و غصه بود. چشم های زهرا حال و هوای گریه داشت. کوهی از غصه روی دلش سنگینی می کرد. آخر مادرش مریض بود. کبوتر سفیدی پر زد و لب حوض نشست. زهرا به کبوتر گفت: «تو هم دلت پر از غمه؟ مامان تو هم مریضه؟ دلم برای شنیدن صدای مهربون مامانم تنگ شده. دلم برای دست های گرمش تنگ شده. کاش می شد امام حسین (ع) مامانمو شفا بده! آخر می گن امام حسین خیلی مهربونه». زهرا بلند شد و به خانه رفت. چادرش را برداشت و رفت توی کوچه. یک هیئت سر تا پا سیاه پوش از جلوی خانه می گذشت. دوباره به یاد مادرش افتاد. هوا داشت تاریک می شد. زهرا رفت توی حیاط و در را بست. وقتی وارد خانه شد مثل همیشه صدای ناله های مادر توی گوشش طنین انداخت و چشمانش را پر از اشک کرد. زهرا خیلی خسته بود و بعد با دلی غمگین و پر غصه به خواب رفت.
زهرا با تعجب به اطراف نگاه کرد. جای عجیبی بود. رو به رویش پر از نخل های بلند بود. یک قنات هم توی نخل ها خودنمایی می کرد. مهتاب نور نقره فام خود را به سر و روی نخل ها پاشیده بود و جلوه ای خاص به آنها بخشیده بود. زهرا با حیرت به اطرافش نگاه کرد. ناگهان مردی از میان نخل ها بیرون آمد. مرد هیبت خاصی داشت. شمشیری به کمرش بسته بود و لباس بلند سبزی به تن داشت. وقتی نزدیک شد انگار عطر یک دنیا گل بهاری را به همراه داشت. مرد دستش را جلو برد و سر زهرا را نوازش کرد. انگار که همه غم های دل زهرا پاک شد. احساس آرامش عجیبی می کرد. ناگهان با صدای مادرش از جا پرد. مادرش با لبخند و مهربانی بالای سرش نشسته بود. زهرا فکر می کرد خواب می بیند. با شادی به آغوش مادرش پرید و او را غرق بوسه کرد. به مادرش گفت: «مامان دیشب خواب می دیدم توی یک نخلستانم و بعد مردی سبزپوش اومد. وقتی که اومد انگار همه غم های دلم از بین رفت ...» مادرش لبخندی زد و گفت: «نمی دونم از چه کسی حاجت خواستی؟ ولی من حالم خیلی بهتره ...» زهرا به مرد مهتابی فکر می کرد.
الهام واعظی- 14 ساله از نیشابور
کوثر نمکی 10 ساله از کاشان
محمد عرفان شاه محمدی از رشت
نسرین احمدی از تهران
فاطمه شریفی 12 ساله از قم مائده مهمان دوست از قوچان علیرضا سلیمانی نوری کلاس پنجم از تهران
کارخانه فیات از املاک خانواده آنیلی و از پایه های اقتصاد ایتالیا
مجلات دوست کودکانمجله کودک 136صفحه 40