مجله کودک 136 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 136 صفحه 8

بعد از پایان صحبت ها بچه ها به سوی بیماستان «بقیه الله جماران» جایی که امام آخرین لحظات عمر پر برکتشان را در آنجا سپری کردند راهنمایی می شوند. یک اتاق کوچک، مقداری تجهیزات پزشکی ساعت دیواری ساده ای که عقربه هایش بدون حرکت ایستاده است و جانمازی عطر آگین. آخرین یادگارهای ساعات آخر حیات زمینی امام خمینی است. آقای «شریفی» یکی از پرستاران امام که تا آخرین لحظه ها در کنار امام بوده اند از دورانی که امام در این اتاق کوچک بستری بودند برای بچه ها می گویند. اما خیلی زود صدای گریه بچه ها فضای را پر می کند و بغض آقای شریفی هم تبدیل به اشک می شود. حسینیه آشنای جماران آخرین مقصد بچه هاست. بچه ها با کاسه های پر آب و شمع های شعله سوز وارد حسینیه می شود. مسئول اجرایی سوگواره می گوید: «آب نشانه بیعت دوباره و شمع به نشانه عشق همیشه شعله ور بچه ها به امامشان است». بعد از برگزاری مراسم عزاداری و سخنرانی در حسینیه بچه ها مقابل صندلی خالی امام حلقه می زنند و همراه با قطره های اشکی که روی گونه هایشان جاری شده عهدنامه پایانی سوگواره را با هم می خوانند: «ما به این خانه مقدس که یادگار روح خدا و پدر مهربان همه کودکان بی پناه جهان است سوگند یاد می کنیم که تا همیشه تاریخ پروانه شمع فروزان نهضت اماممان باشیم. پدر! این را بدان که اگرچه تور ا ندیده ایم اما خوب می دانیم که تو از بهترین ها بوده ای و داغ دوری ات آتشی به جانها زده که هنوز هم پروانه ها در عزای تو گریه می کنند». اما خانواده او برای جلوگیری از این سفر گذرنامه او را پنهان کرده بودند. او به شدت تحت فشار خانواده خود بود تا دست از اسلام بردارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 136صفحه 8