قصههای مثنوی معنوی مولوی
طوطی کچل و شیشه روغن
محمدعلی دهقانی
در روزگار قدیم، در یکی از شهرها مرد بقالی زندگی می کرد. این مرد، یک طوطی داشت. طوطیِ مرد بقال، هم خیلی زیبا بود و هم خیلی باهوش. صدای قشنگی هم داشت و خوب آواز میخواند. این طوطی، چند کلمهای به زبان آدمها یاد گرفته بود و از آن جا که مدت زیادی در دکان بقالی مانده بود، خیلی از مشتریها را میشناخت و با آن ها سلام و علیک میکرد.
مرد بقال، طوطی را خیلی دوست داشت و چون پرنده قشنگ و باهوشی بود، هیچ وقت او را در قفس نمی گذاشت. بعضی وقت ها که
بهار و شیراز
مجلات دوست کودکانمجله کودک 451صفحه 8