مجله کودک 451 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 451 صفحه 17

تکه ذغال و جیغ مادرش رفت هوا. مادرم که اوضاع را خیلی خراب دید، آمد حرفی بزند و توضیح بدهد که ننهجون اجازه نداد و به مادرم گفت: «مثل قاشق نشسته نپر توی حرف من.» و مادرم همان وقت تبدیل شد به یک قاشق کثیف. چاره ای نداشتم. من به سرعت لیوان چای ننه را پر کردم و بردم جلویش و پدرم ابجی کوچکم را که ننهجون خیلی دوستش داشت فرستاد پیش ننهجون. ننهجون لیوان چای را برداشت و چای را داغ داغ سر کشید و به آبجی کوچکم که مدام توی بغلش وول می خورد گفت: «عین صابون لیز نخور بچه.» و آبجی کوچکم هم بلافاصله تبدیل شد به یک قالب صابون. داماد و پدر و مادرش که داشتند از تعجب دیوانه می شدند، یک دفعه از تابستان و بیجار کردستان

مجلات دوست کودکانمجله کودک 451صفحه 17