نگاهی به روانشناسی اسلامی با توجه به اندیشه های امام خمینی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1388

ناشر مجله : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : کلانتری، مهرداد، رمضانی، ملیحه

نگاهی به روانشناسی اسلامی با توجه به اندیشه های امام خمینی

نگاهی به روانشناسی اسلامی

 با توجه به اندیشه های امام خمینی

 دکتر مهرداد کلانتری ـ ملیحه رمضانی

 

مقدمه

‏در دهه های اخیر، گرایش به سوی تحقیقات کیفی در روانشناسی افزایش یافته است. یکی از این نمونه ها گرایش به «معنویت»‏‎Spiritualism‎‏ و«روانشناسی دین» ‏‎Psychology of religion‎‏ است ‏‏(وست ‏‎West‎‏، 1383، هالامی‏‎Hallahmi‎‏ و آرگایل‏‎Argyle‎‏، 1997)‏‏، اگر چه معنویت در دیدگاه اسلامی و غربی تفاوتهای بنیادین دارند. با وجود این، در نظام روانشناسی غربی بحث روانشناسی دین، جایگاه ویژه ای دارد‏‏ (ولف ‏‎Wulff‎‏، 1998)‏‏. تردیدها و شبهه افکنی ها دربارۀ هویت روانشناسی اسلامی، در کناب فقدان برنامه ریزی منسجم و پیگیر، موجب شده است که اکثر روانشناسان در کشور ما، به ترجمه و تدریس روانشناسی غربی بسنده کنند و در نظام حوزوی نیز نسبت به علم روانشناسی با شک و تردید برخورد شود.‏

‏ یکی از قلمروهایی که امکان نظریه پردازی در آن وجود دارد، روانشناسی اسلامی است. روانشناسی اسلامی، به معنی باز شدن افق جدیدی در قلمرو روانشناسی جهانی است. چنین افقی به یمن وسعت اندیشۀ توحیدی، می تواند نگاهی جامع تر و فراگیرتر به انسان به عنوان موضوع این علم داشته باشد. روانشناسی اسلامی می تواند با در نظر گرفتن آخرین یافته های علم روانشناسی و با  ‏


‏بهره گیری از میراث عمیق فرهنگ اسلامی، به بومی کردن علم روانشناسی در جوامع اسلامی بپردازد و میزان اثر بخشی این علم را در جوامع اسلامی افزایش دهد ‏‏(کیم‏‎Kim‎‏ و بری‏‎Berry‎‏، 1382)‏‏. از این رو باید توجه داشت که منظور از روانشناسی اسلامی، نه تحمیل علم روز به اسلام و نه تحمیل اسلام به علم روز روانشناسی است، منظور این است که در متون معتبر فرهنگ اسلامی، شواهد متعدد روانشناختی مبنی بر توجه دین مبین اسلام به مسائل روانشناسی وجود دارد. نگاهی گذرا به واژه ها، مفاهیم، آیات، روایات، مباحث فقهی مربوط به خانواده و نظریات اندیشمندان اسلامی این واقعیت را به خوبی نشان خواهد داد ‏‏(بدری، 2006)‏‏. تدبر و تعمق بیشتر در اینگونه شواهد، آشکار خواهد کرد که امکان نظریه پردازی در روان شناسی اسلامی وجود دارد و تبیین مبانی نظری پیش نیاز تجربی شدن و کاربردی شدن روانشناسی اسلامی است.‏

‏همانطور که مطرح شد از نخستین گام ها در جهت تحقق روانشناسی اسلامی، توجه به مبانی نظری با استفاده از نظریات اسلام شناسان برجسته است. به همین منظور در این مقاله تلاش شده است تا مبانی نظری روانشناسی اسلامی از دیدگاه امام خمینی بررسی شود.‏

‏روانشناسی یکی از شاخه های علوم اسلامی است که سرچشمۀ اصلی آن دانشگاههای غربی می باشد و به بحث و بررسی دربارۀ جنبه های مختلف رفتار، عواطف و افکار انسان و تأثیر متقابل آنها روی یکدیگر می پردازد. آمار بسیاری از مشکلات روانی مانند طلاق، اعتیاد، انحرافات جنسی، افسردگی، خودکشی، بزهکاری و غیره در سطح کشورهای صنعتی در حال افزایش است ‏‏(دیویسون ‏‎Davison‎‏ و نیل‏‎Neale‎‏، 2001، سادوک و سادوک‏‎Sadock‎‏، 1382)‏‏. الگوهای کنونی روانشناسی، در مهار بسیاری از مشکلات روانی و اجتماعی، ناتوان مانده اند یا موفقیت اندکی را گزارش کرده اند. طرح بحث روانشناسی اسلامی، می تواند افق جدیدی را در روانشناسی معاصر بگشاید که بر اساس آن بتوان به برخی از مسائل لاینحل روانی، از زاویه جدیدی نگاه کرد.‏

‏الگوهای رایج روانشناسی اگرچه کمک زیادی به درک رفتار انسان کرده اند، اما هر کدام دارای محدودیت های خاص خود هستند. دیدگاه رفتاری صرفاً روی رفتار قابل مشاهده تکیه می کند و سایر ابعاد وجودی انسان را نادیده می گیرد. دیدگاه روان پویایی صرفاً روی عوامل ‏


‏ناخودآگاه تکیه می کند و به عوامل محیطی توجهی نمی کند. دیدگاه زیستی نیز عمدتاً به جنبه های جسمانی مانند عوامل کروموزومی، بیوشیمیایی و مغزی می پردازد. علت این محدودیت، ناشی از محدودیت مبانی نظری است که هر کدام از این الگوها براساس آن شکل گرفته اند. بنابراین در نظریه پردازی روانشناسی اسلامی نیازمند مبانی نظری جدیدی مبتنی بر معارف اسلامی هستیم تا بتوان بر مبنای آن نظریه روانشناسی جدیدی را بنا کرد.‏

‏افزون بر آن هر کدام از مکاتب روانشناسی، تعریف خاص خود را از این علم ارائه داده اند و بین روانشناسان توافق بر سر تعریف جامع و مانعی از علم روانشناسی وجود ندارد‏‏ (آتکینسون‏‎ Atkinson‎‏ و همکاران 1382)‏‏. روانشناسان معمولاً تعریفی از علم ارائه‏‏ نمی دهند. اما در زیربنای دیدگاه فلسفی آنها، تعریف خاصی از علم نهفته است. به طوری که برخی عینی بودن را ملاک علمی بودن تلقی می کنند. برخی قابل تجربه بودن را ملاک علمی بودن می دانند. مکاتب فلسفی مادی گرا تعریفی از علم ارائه می دهند که در تقابل با دین است. براین اساس یکی از شبهه هایی که از جانب مخالفان اسلامی شدن روانشناسی مطرح می شود این است که روانشناسی یک علم ‏‎Science‎‏ است و به این دلیل نیازی به اسلامی شدن ندارد. در حالی که نویسندگان این مقاله بر این باورند که روانشناسی یکی از شاخه های علوم انسانی است و رابطه ای تنگاتنگ با دین و فرهنگ دارد و اسلامی شدن آن در جوامع اسلامی یک ضرورت است.‏

‏ ‏

دین

‏روانشناسان، در قبال دین موضع های متفاوتی اتخاذ کرده اند. برخی مانند فروید، دین را مانع رشد و تعالی انسان دانسته اند‏‏ (الیاده، 1375)‏‏ برخی همانند رفتارگرایان، اگر چه سخنی دربارۀ دین نگفته اند، اما عملاً  موضعی ماده گرایانه اتخاذ کرده و دین را از گردونۀ مطالعات خود خارج کرده اند. البته روانشناسانی مانند یونگ، ویلیام جیمز، آلپورت، و مزلو نظر مساعدی دربارۀ رابطه ای دین و روان داشته اند ‏‏(ولف، 1998)‏‏. اما به نظر می رسد صدای آنها در فضای ضد دینی غالب ناشنوده مانده است. می توان تعریفی از دین ارائه کرد که با حقیقت روان انسان ناسازگار باشد؛ اما در عین‏


‏حال می توان دین را به عنوان یک حقیقت برتر معرفی کرد که گمشده انسان را به او باز می نماید. در اندیشۀ امام خمینی، دین یکی از مهمترین نیازهای روانی بشر امروزی است و احیاگری اندیشۀ دینی بزرگترین رسالت هر دانشمند دین ورز در هر رشته ای است. امام خمینی، به طبقۀ روشنفکر توصیه کرده اند که در هر شغلی که هستید کوشش کنید با وحدت کلمه و با کنار گذاشتن اختلافات، مذهب را صاحب نقش کنید‏‏ (صحیفۀ امام، 1379، ج 3، ص 212)‏‏.‏

‏به نظر امام خمینی اگر انسان مانند حیوانات و در همان حد رشد می کرد، نیازی به دین نبود. انسان مراتب فوق حیوانی و مافوق عقل دارد و تربیت انسان به همۀ ابعاد جسمی و روحی و عقلی و مافوق آن، نمی تواند در عهده بشر باشد. زیرا بشر از تمامی احتیاجات نوع انسان اطلاع ندارد. از این رو نیاز به دین، برای انسان حقیقتی انکار ناپذیر است که در پرتو آن، ابعاد کشف نشده وجود انسان آشکار می شود ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 4، ص 186)‏‏.‏

‏امام خمینی، در زمینه گرایش های مذهبی انسان فرموده اند «دلیل گرایش بشر به مذهب بخاطر احساس پوچی نگران کننده ای است که نسل امروز و فرار کرده از مذهب احساس می کند و از این رو مذهب را تنها پناهگاه خود می یابد. دلیل دیگر آن این است که بشریت از مکاتب رایج زمان برای حل مشکل خود در زمینه های مختلف زندگی، مأیوس شده است»‏‏ (صحیفۀ امام، 1379، ج 5، ص 188)‏‏.‏


‏در ضمن باید توجه داشت که مفهوم مذهب در اندیشۀ امام خمینی، با مفهوم آن در فرهنگ های دیگر متفاوت است. برخلاف بعضی فرهنگ ها که تعریفی محدود از مذهب ارائه کرده اند، امام خمینی، مفهومی جامع و فراگیر از مذهب ارائه نموده اند که همه ابعاد زندگی فردی، اجتماعی، خانوادگی و تمامی مراحل زندگی انسان را در بر می گیرد. ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، جلد 5، ص 389)‏

‏در عین حال باید توجه کرد که برخی مذهب را مخدر جامعه معرفی کرده اند تا بتوانند به مقاصد خود دست یابند و استقلال و آزادی را از جوامع بشری سلب کنند‏‏ (صحیفۀ امام، ج 21، ص 226ـ225)‏‏. بنابراین می توان گفت دین در اندیشۀ امام خمینی بزرگترین ودیعۀ الهی به بشر است که موجب سعادت انسان می شود و نه تنها هیچگونه تقابلی با حقیقت روان آدمی ندارد، بلکه می توان آن را به عنوان یکی از مهمترین نیازهای روانی انسان تلقی کرد.‏

‏ ‏

اسلام

‏هنگامی که از روانشناسی اسلامی سخن گفته می شود، باید منظور از اسلام «اسلام» روشن باشد. همان خطر تحریفاتی که در مورد دین وجود داشت، در مورد اسلام نیز می تواند وجود داشته باشد. اگر اسلام به عنوانی دینی محدود به حوزه های علمیه معرفی شود، دیگر جایی برای روانشناسی اسلامی نخواهد بود. اگر اسلام محدود به آخرت شود، نیازی به روانشناسی اسلامی نمی باشد. اگر اسلام جدای از علم تعریف شود، راه رسیدن به روانشناسی اسلامی، مسدود می شود. امام خمینی، مفهومی وسیع و جامع از اسلام ارائه کردند که همه جنبه های فردی، اجتماعی، روانی و عاطفی انسان را در بر می گیرد. به عنوان مثال در مورد تفاوت اسلام و مسیحیت فرموده اند، گمان نشود اسلام مانند مسیحیت فقط به یک رابطه معنوی بین افراد و خداوند توجه دارد.‏‏ (صحیفۀ امام، 1379، ج 2، ص 3)‏‏.‏

‏امام خمینی اظهار امیدواری کرده اند که به کمک دانشمندان روشن ضمیر، مزایای مکتب نجات بخش اسلام که کفیل سعادت همه جانبه بشر و مربی نفوس و مکمل نقیصه های نفسانی و‏


‏روحانی و راهنمای زندگی انسان است، برای عموم بیان شود. به نظر ایشان، با عرضه اسلام، آن طور که هست و اصلاح ابهام ها و کج روی ها و انحراف ها، نفوس سالم بشری که از فطرت الهی منحرف نشده ودستخوش غرض های باطل و هوا و هوس نگردیده اند، به آن روی خواهند آورد و از آن بهره مند خواهند شد ‏‏(صحیفۀ امام، ج 3، ص 207)‏‏. ‏

‏به نظر امام خمینی اسلام، جامع تمام جهات مادی و معنوی و غیبی و ظاهری است‏‏ (صحیفۀ امام، ج 3، ص 230)‏‏ و به همۀ ابعاد وجودی انسان توجه دارد. هم انسان را از نظر عقل می سازد هم از نظر اخلاق و هم از نظر ظاهر و آداب ظاهری و در مجموع، در همۀ اموری که انسان به آن نیاز دارد، اسلام توجه دارد ‏‏(صحیفۀ امام، ج 4، ص 449)‏‏. از دیدگاه امام خمینی اسلام مکتب تهذیب و آدم سازی است. اسلام انسان را می سازد. همان که ابر قدرت ها از آن می ترسند و اسلام را می کوبند چون مکتب انسان سازی است ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 6، ص 79 ـ 278)‏‏. اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی معنوی است. مادیت را کنار معنویت قبول دارد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 7، ص 32 ـ 531)‏‏. دیگر این که اسلام مکتب تحرک است، تحرک از طبیعت به غیب، تحرک از مادیت به معنویت. ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 8، ص 291)‏‏.‏


‏به نظر امام خمینی مکتب های دیگر، مکتب های ناقصی هستند و حدودشان در همان دیدی است که دارند، در حالی که مکتب اسلام دیدش وسیع تر از سایر مکاتب است ‏‏(صحیفه امام، ج 8، ص 16 ـ 415)‏‏. و در عین حال که به مادیات توجه می کند، مقصدش این است که مادیات حجابی برای معنویات نباشند بلکه مادیات در خدمت معنویات باشند. در عین حال که اسلام نسبت به مادیات نظر دارد، نسبت به زندگی دنیا نیز نظر دارد و مردم را متوجه معنویات نیز می کند و از ظلمت ماده نجات می دهد. به نظر امام خمینی، در صورتی که تمام توجه به مادیات باشد، ظلمت بوجود می آید‏‏ (صحیفۀ امام، 1379، ج 9، ص 89 ـ 288)‏‏. منظور امام خمینی‏(س)‏ این است که اسلام با تمام محتوایی که دارد و آن محتوا میوه شیرینی است، هر کس آن را بچشد، به لذات ابدی می رسد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 9، ص 328)‏‏.‏

‏به نظر امام خمینی اسلام مترقی ترین مکتب است ‏‏(صحیفۀ امام، ج 9، ص 305)‏‏ از اسلام برداشت های مختلفی می شود، بر حسب عواملی که در برداشت کننده موجود است. به نظر ایشان انسانها مختلفند در دید و به واسطۀ اختلاف در دید، اختلاف در برداشت هم می شود. از انسان کامل که گذشت تمام دیدهایی که در انسان هست همه محدود است. محدود نمی تواند غیر محدود را در حیطه بیاورد. دیگران بر حسب مراتب وجود و کمالشان برداشت هایی دارند، اما محدود است ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 12، ص 21 ـ 430)‏‏ امام خمینی معتقدند اسلام یک ودیعه ی الهی برای تربیت افراد و برای خدمت است و حفظ آن برای همه واجب عینی است ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 15، ص 365)‏‏. اسلام به نظر امام خمینی مکتبی است که برخلاف مکتب های غیر توحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است و بر جمیع مسلمانان واجب است این امانت الهی را با تمام توان حفظ کرده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و دفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 21، ص 3 ـ 402)‏‏.‏

‏ ‏


اسلام و روانشناسی

‏به نظر امام خمینی، اسلام به تمام شئون انسان از پایین ترین مرتبه تا بالاترین درجه سر و کار داشته، و برای آنچه در رشد معنوی انسان مؤثر است، احکام دارد. برای معاشرت احکام دارد، برای رابطه ی با همسر با فرزند با همسایه و سایر افراد جامعه احکام دارد. برای تمام مراحل زندگی، از قبل از تولد تا بعد از مرگ احکام دارد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 3، ص 20 ـ 219)‏‏.‏

‏در جای دیگر فرموده اند: اسلام در باب ساختن از حیث معنویات کار دارد، در زمینه، اعتقادات، اخلاق، رفتار حتی در داخل خانه با شما کار دارد. می گوید چگونه باید باشید، اخلاق چه جور باشد، ادراک عقلیت چه جور باشد، رفتار با اعضای خانواده و سایر افراد جامعه چگونه باید باشد، برای تمام اینها اسلام آداب و نظر دارد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 4، ص 450)‏‏.‏


ravanshenasi

انسان

‏موضوع علم روانشناسی انسان است. هر مکتبی در روانشناسی نگاه ویژه خود را نسبت به انسان دارد. هر کدام از مکاتب روانشناسی، به جنبه های روانی انسان توجه کرده و سایر جنبه ها را نادیده گرفته اند. اسلام کامل ترین دید را نسبت به انسان دارد. سیمای انسان در اسلام، در آثار امام خمینی بخوبی منعکس شده و یکی از مبانی روانشناسی اسلامی محسوب می شود. در زیر به برخی از ویژگی های انسان از دیدگاه امام خمینی‏(س)‏ اشاره می شود.‏

‏1ـ انسان از دیدگاه اسلام، آزاد آفریده شده است ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 4، ص 176)‏‏.‏

‏2ـ انسان قابلیت تربیت و تکامل به مراتب مافوق طبیعت را دارد‏‏ (صحیفۀ امام، 1379، ج 4، ص 176)‏‏.‏

‏3ـ انسان هم از جهت سعادت و هم از جهت شقاوت، نامحدود است، تا آنجایی می تواند برسد که تمام صفاتش الهی شود یعنی نظر که می کند نظر الهی باشد، دستش را دراز می کند دست الهی باشد، دست، دست خدا باشد ‏‏(سورۀ انفال، آیه 17)‏‏، در طرف نقص و شقاوت نامحدود است ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 5، ص 368)‏‏.‏

‏4ـ  انسان دو جنبه دارد: یکی جنبه مادی، دیگری جنبه ظاهری و مادی اگر این دو جنبه با هم جمع بشوند، یک انسان به تمام معنا به وجود خواهد آمد ‏‏(صحیفۀ امام، ج 8، ص 222)‏‏.‏

‏5 ـ اگر برای هر علمی موضوعی است، برای دین اسلام نیز موضوع همان سوره ای است که در ابتدا بر پیامبر اکرم(ص) وارد شد. از این رو موضوع تمام ادیان انسان است. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت، به مرتبه مافوق طبیعت برسانند ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 8، ص 324)‏‏.‏

‏6ـ همۀ عالم سرگردانند، نمی دانند قضایا چیست. اینهایی که ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می کنند، ادعاست. افراد خیال می کنند انسان را شناخته اند و اسلام را شناخته اند. انسان را به معنی حقیقی انسان، به آن معنایی که انسان است، جز ذات مقدس و حق و آنهایی که ملهمند به الهام او، کسی نمی شناسد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 8، ص 326)‏‏.‏

‏7ـ انسان مانند حیوان نیست که احتیاجاتش تنها به خوردن و خوابیدن باشد. انسان موجودی ‏


‏است که خدای متعال او را خلق کرده است، بالقوه با توجه به جهاتی که در عالم هست. این جهات به طور استعداد در انسان نیز هست و این استعدادها، باید فعلیت پیدا بکند ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 8، ص 412 ـ 411)‏‏.‏

‏8ـ خداوند می خواهد انسان را اسفل السافلین به اعلی علیین بکشاند. چنین چیزی در غیر از رژیم های انبیاء مطرح نیست، آنها کاری ندارند به اینکه مردم الهی بشوند، کاری که به حکومتشان ضرر بزند نکنند، هر کار دیگری که می خواهند بکنند در حالی که انبیاء به شما کار دارند، همیشه و در همه جا، آنها می خواهند انسان را تربیت کنند که خلوت و جلوتش فرقی با هم نداشته باشد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 8، ص 16)‏‏.‏

‏9ـ انسان با روح، انسان است. با بصیرت، انسان است. اگر بصیرت داشته باشید، انسانید. ابوجهل چشم داشت، اما انسان نبود، زیرا بصیرت نداشت. بعضی از انبیا هم چشم نداشتند و نبی بودند. میزان در انسانیت معنویت انسان است ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 8، ص 462)‏‏.‏

‏10ـ بر حسب تمام اموری که در خارج هست، خداوند روزنه ای نیز در انسان قرار داده است. چشم، دیدنی ها را می بیند، گوش، شنیدنی ها را می شنود و عقل، ما فوق طبیعت را می تواند درک کند. انسان از طریق این روزنه ها، می تواند کسب فضیلت کند و احیاناً از طریق همین روزنه ها، فساد در باطن انسان بوجود می آید. در عین حال، یک انسان از این راهها فضایل را و مصالح یک جامعه را ادراک می کند و بازده می دهد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 9، ص 153)‏‏.‏

‏11ـ انسان بی نهایت است. انسان مردنی نیست. انسان تا آخر هست. برنامۀ اسلام این است که این انسان را به گونه ای بسازد که هم اینجا صحیح باشد و هم آنجا ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 9، ص 153)‏‏.‏

‏12ـ در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است. اگر رها کنند این موجود را، تمام عالم را به تباهی می کشد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 138، ص 172)‏‏.‏

‏13ـ عظمت انسان، به روح انسان است، به اخلاق و رفتار انسان است، به امور ظاهری ومادی و تجملات نیست. اینها عظمت انسان نیست، توجه به این امور انسان را منحط می کند از آن مقامی که دارد ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 88، ص 487)‏‏.‏


‏14ـ وضع روحی انسان به گونه ای است که به محض اینکه استغنایی پیدا می کند، طغیان می کند. اگر استغنای مالی پیدا کند، بر حسب همان مقدار، طغیان می کند. اگر استغنای علمی پیدا کند، به همان مقدار، طغیان پیدا می کند، مقام پیدا کند، به مقداری که مقام پیدا کرده است، طغیان می کند. انگیزۀ بعثت این است که ما را از این طغیان ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، و نفوس خودمان را از این ظلمت نجات بدهیم. ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 14، ص 390)‏

‏15ـ بشر انحصار طلب است. کمال مطلق را می خواهد که خودش داشته باشد. ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 14، ص 6ـ 205)‏

‏16ـ ارزش انسان، به این است که توجه بکند که چه باید بکند در برابر خدا و بندگان خدا، چه تکلیفی دارد در برابر خدا و در برابر بندگان خدا. ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 16، ص 450)‏

‏17ـ انسان است که برای غضب و شهوتش پایان نیست و حرص و طمعش را هیچ چیز فرو ننشاند. انسان است که جمع آوری او معلوم نیست روی چه اساس و پایه است و پس از جمع کردن، حرصش بیشتر می شود. پس انسان سرخود، از حیوانات پست تر است. خود راه خود را نمی داند و دیوانه وار دنبال مقاصد باطله می رود و آتش طلبش خاموش نمی شود. ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 11ـ 10)‏

‏18ـ انسان تنها وجودی است که جامع همه  مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنها است، در وجود انسان پیچیده و نهان است. ‏‏(شرح دعای سحر، ص 15)‏

‏19ـ انسان تا منزل حیوانیت با سایر حیوانات هم قدم است و از این منزل دو راه در پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند، یکی منزل سعادت که صراط مستقیم رب العالمین است و یکی راه شقاوت که طریق شیطان است. ‏‏(آداب نماز، ص 265)‏

‏20ـ باطن ذات انسان محفوف است به چیزهایی که تمام هدایت ها و انحرافات از آن سرچشمه می گیرد. ‏‏(صحیفۀ امام، 1379، ج 18، ص 134)‏

‏ویژگی های مذکور نشان می دهند که امام خمینی، جامع ترین دیدگاه را در بارۀ انسان داشته اند که با هیچکدام از مکاتب روانشناسی قابل مقایسه نیست. مکاتب روانشناسی، بر اساس دیدگاه‏


‏محدود خود از انسان، الگو یا مدلی را ساخته اند و به ریشه یابی مشکلات روانی انسان از همان دیدگاه محدود، پرداخته و راه حل هایی را نیز ارائه کرده اند که تنها در همان محدوده می تواند مؤثر باشد. در روانشناسی اسلامی، باید بر اساس نگرشی که نسبت به انسان وجود دارد، الگو یا مدلی ساخته شود که بر اساس آن بتوان به ریشه یابی مشکلات روانی انسان امروز پرداخت و در نهایت بتواند منجر به ارائه راه حل های کاربردی برای چاره جویی مشکلات روانی شود و در تجربه نشان داده شود که میزان اثر بخشی آن در درمان مشکلات روانی در مقایسه با الگوهای رایج روانشناسی چقدر است.‏

‏ ‏

مبانی غیبی

‏اعتقاد به مبانی غیبی، مهمترین مشخصۀ روانشناسی اسلامی و وجه تمایز آن از روانشناسی غربی است. فرازهای زیر، برخی از نقطه نظرهای امام خمینی را دربارۀ مبانی غیبی روشن می کند:‏

‏1ـ اگر ما ماورای این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم، کسی باید ترس داشته باشد که غیر این عالم جایی ندارد.‏‏ (صحیفۀ امام، ج 1، ص 293)‏

‏2ـ مگر می شود کسی به مبادی غیبی اعتقاد نداشته باشد و در فکر مردم باشد؟ ‏‏(صحیفۀ امام، ج 3، ص 304)‏


‏3ـ تا آن نقطه اصلی که نقطه اتکا است نباشد، بشر هرج و مرج می کند و موجب تباهی می شود. انسان اگر سرخود باشد، متعدی است. آن که انسان را به راه می آورد و کنترل می کند، اعتقاد به یک مبدأ و معاد است. چنین اعتقاد است که می تواند انسان را باز دارد از این که در خلوت هم هیچکس نباشد، خلاف نکند. ‏‏(صحیفۀ امام، ج 4، ص 402)‏

‏4ـ درس خواندن بخودی خود انسان را در جندالهی وارد نمی کند. علم تنها انسان را به مراتب انسانیت نمی رساند. در کنار آن باید توجه به غیب باشد. ‏‏(صحیفۀ امام، ج 8، ص 269)‏

‏ ‏

سایر نکات

‏علاوه بر آنچه در فوق گفته شد توجه به نکات روانشناسی در آثار امام خمینی بسیار قابل توجه، جامع و فراگیر است ‏‏(کلانتری، 1383)‏‏ امام خمینی اولویت خاصی برای مسائل روانی قائل بوده اند و به طور مکرر مهمترین عامل را در انقلاب اسلامی ایران، تحول روانی مردم ذکر کرده اند. انواع اختلالات روانی مورد توجه ایشان بوده است. برخی از این اختلالات، مشترک با مباحثی است که امروزه در آسیب شناسی روانی مطرح می شوند، مانند اضطراب، افسردگی، ترس، وسواس و نظایر آن. برخی مباحث ویژه ای هستند که صرفاً از دیدگاه اسلامی مطرح می شوند: مانند حبّ نفس، عجب، تکبر، غرور، هوای نفس و نظایر آن. علاوه بر این، امام خمینی تنها به طرح اختلالات روانی بسنده نکرده و در بسیاری موارد راه حل های مشخصی ارائه کرده اند که از دیدگاه روانشناسی بسیار قابل توجه به نظر می رسند‏‏(کلانتری، 1383)‏‏.‏

‏گذشته از اینها موضوعات دیگری نیز مانند نفس، قلب، روح و فطرت به کرات در آثار امام خمینی مطرح شده اند که می توانند بعنوان موضوعات روانشناسی اسلامی به طور جداگانه مورد بحث قرار گیرند.‏

‏ ‏

نتیجه گیری

‏در این مقاله تلاش شده است به برخی از مبانی روانشناسی اسلامی از دیدگاه امام خمینی‏


‏اشاره شود. به امید این که توجه پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی به یکی از ابعاد مکتوم اندیشه های امام خمینی جلب شود و سر آغازی شود برای مطالعات پیگیر و سازمان یافته که در نهایت بتواند منجر به معرفی روانشناسی اسلامی از دیدگاه امام خمینی، با توجه به همه ابعاد آن شود.‏

‏همانگونه که ملاحظه شد امام خمینی تعریفی را از علم ارائه کرده اند که با دین پیوند داشته و انسان بتواند برای تکامل خود از دو بال علم و ایمان استفاده کند. از این رو می توان نتیجه گرفت که دین و روان با یکدیگر در هماهنگی هستند. دین راستین موجب تکامل روانی انسان می شود و نیاز به دین یکی از نیازهای اساسی روانی انسان زمان ما می باشد. بنابراین اسلام و روانشناسی نیز در تقابل با یکدیگر نیستند. روانشناسی اسلامی حقیقتی قابل تحقق است که بر مبنای پیش فرض های روشن و مدلل قرار دارد. از جمله این پیش فرض ها نگرش ویژه نسبت به انسان است که از همه نگرش های رایج در روانشناسی جامع تر و عمیق تر به نظر می رسد. پیش فرض اساسی دیگر که از جمله ویژگی های برجسته روانشناسی اسلامی از دیدگاه امام خمینی می باشد، اعتقاد به مبادی  غیبی است که یکی از مهمترین ابعاد وجودی انسان را مطرح می کند و در بسیاری از مکاتب روانشناسی مورد غفلت قرار گرفته است. علاوه بر اینها نکات روانشناسی فراوان دیگری در آثار امام خمینی وجود دارند که لازم است مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرند تا بتوانند بعنوان مبانی روانشناسی اسلامی در نظر گرفته شوند و بنیان های نظری رویکرد جامعی را فراهم نمایند، به گونه ای که بر اساس این رویکرد بتوان علت بوجود آمدن و تداوم برخی از مشکلات روانی را ‏


‏تبیین نمود و روشهای جدیدی برای پیشگیری و درمان آنها ارائه کرد، روشهایی که میزان اثر بخشی آنها با روشهای رایج به طور تجربی مقایسه شود و آخر اینکه اگر اخلاص و قصد قربت نباشد این علوم فایده ای ندارد و هر قدمی که برای تحصیل علم برمی دارید، قدمی هم برای تقویت قوای روحانی و کسب مکارم اخلاق بردارید.‏‏ (امام خمینی، جهاد اکبر، 1374، ص 70)‏

‎ ‎

‏ ‏

مآخذ:

‏1ـ قرآن کریم‏

‏2ـ اتکینسون، ر، اتکینسون، ر. هیلگارد، زمینۀ روانشناسی، ترجمه نصرت الله پور افکاری، تهران: انتشارات رشد، چ اول، 1382، ج اول.‏

‏3ـ الیاده، میرچا، دین پژوهی. ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چ اول، 1375، ج اول (دفتر اول ودوم).‏

‏4ـ خمینی، روح الله. شرح حدیث «جنود عقل و جهل» تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س)، چ اول، 1377.‏

‏5ـ خمینی، روح الله، آداب الصلوة، آداب نماز. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373.‏

‏6ـ خمینی، روح الله، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ چهارم، 1374.‏

‏7ـ خمینی، روح الله، شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهری تهران: انتشارات اطلاعات، چ اول، 1373.‏

‏8ـ خمینی، روح الله، صحیفۀ امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ اول، 1379.‏

‏9ـ سادوک، بنیامین، سادوک، ویرجینیا، کاپلان و سادوک، خلاصۀ روانپزشکی، ترجمه حسن رفیعی، خسرو سبحانیان، تهران: انتشارات ارجمند، چ اول، 1382.‏

‏10ـ کلانتری، مهرداد، طرح اندیشۀ اسلامی در روانشناسی بالینی، تهران: شورای پژوهش های علمی کشور، 1379.‏

‏11ـ کلانتری، مهرداد، بررسی نکات روانشناسی در آثار امام خمینی(گزارش طرح پژوهشی)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383.‏

‏12ـ کیم، الف. بری، ج، روانشناسی بومی، ترجمه سعید پیرمردی، اصفهان: انتشارات همام. چ اول، 1383، جلد اول.‏

‏13ـ وست، ویلیام، روان درمانی و معنویت، ترجمه دکتر شهریار شهیدی. سلطانعلی شیرافکن، تهران: انتشارات رشد، چ اول، 1383.‏

14. Badri, Malik(2006),The Islamization of Psychology Its “why”, its “what”, its “how” and its “who”.

15. Davison, G. and Neale, J (2001).Abnormal psychology.  New York : John Wiley.

16. Hallami, B. and Argyle. M. (1997). The Psychology of Religious Behaviour, Belief and Experience.  London : Routledge.

17. Wulff, D.(1998). Psychology of Religion, Classic and Contemporary Views.  New York : John Wiley.

‏ این مقاله مستخرج از طرح پژوهشی مصوب مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی می باشد. بر این اساس نویسندگان مقاله بر خود فرض می دانند مراتب تقدیر و تشکر خود را از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی به خاطر حمایت های بی دریغ شان اعلام نمایند.‏

‎ ‎