مجله خردسال 5 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء- مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 5 صفحه 25

من و آفتاب سرور کتبی تق...تق...تق...در می­زدند. رفتم پشت در و گفتم: «کیه...کیه داره در می­زنه؟» آفتاب گفت: «منم آفتاب... در را باز کن!» در را باز کردم. آفتاب پرید تو خانه و روی صندلی نشست. گفتم: «این صندلی مال من است!» از روی صندلی بلند شد و تو طاقچه نشست. گفتم: «طاقچه که جای نشستن نیست.» از روی طاقچه بلند شد و روی پرده نشست. گفتم: «تو مگر زنبوری که روی پرده می­نشینی!» قهر کرد و از روی پرده بلند شد و رفت تو باغچه. روز بعد دوباره: تق... تق... تق... در می­زدند. رفتم پشت در گفتم: «کیه... کیه داره زنگ می­زنه؟» آفتاب گفت: «منم آفتاب... در را باز کن!» در را باز کردم و پریدم تو بغلش و صورتش را بوسیدم.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 5صفحه 25